سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر آسمان شب

شما به دولت دهم نمره چند می‌دهید؟ نظر شما درباره دولت آقای احمدی نژاد چیست؟

دولت-اقتصاد -احمدی نژاد

حداقل در این که آقای احمدی نژاد متفاوت‌ترین رییس جمهور ایران بوده است میان موافقین و مخالفین او اجماع وجود دارد. عملکرد دولت نهم و دولت دهم هم از نقاط بسیار مورد بحث و گفتگوی محافل مختلف از خانوادگی تا سیاسی بوده است.  پس از گذشت دو سال از بدست گرفتن دولت جدید و شش سال ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد این سوال به ذهن می‌رسد که مهم‌ترین نقاط ضعف و قوت دولت دهم در این دو ساله چه بوده است؟ بر مبنای نظر رهبر معظم انقلاب   "هفته دولت، فرصت مغتنمی است تا مردم با نتایج تلاش‌های بخشی از مجموعه نظام اسلامی بیشتر آشنا شوند و یک فرصت مغتنم دیگری هم هست برای نقد و اصلاح عملکردها به شکل صحیح".

لذا با توجه به فرا رسیدن هفته دولت و بر مبنای نگاه مقام معظم رهبری بحث را با معرفی مهم‌ترین دستاوردها و انتقادات به دولت دهم پی می‌گیریم. توضیح این نکته لازم است که اگرچه بسیاری از کارشناسان درباره این نقاط ضعف و قوت نظرات متفاوتی داده‌اند اما در این مجال اندک به نکاتی که مورد وفاق بیشتر می‌باشد اشاره شده است.

 دکتر احمدی نژاد با سهمیه بندی سوخت نشان داد که آمادگی انجام اقدامات کلان و زیرساختی را دارد و نهایتاً با اجرای هدفمندی یارانه‌ها گامی اساسی برای اصلاح اقتصاد کشور برداشت

مهم‌ترین نقاط قوت

1- اجرای هدفمندی یارانه‌ها مأموریت غیر ممکنی که ممکن شد

اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها از مهم‌ترین اقدامات دولت دهم در این سال‌ها بود. اگرچه دولت‌های بعد از انقلاب با اختصاص بودجه‌های هنگفت برای یارانه‌ها می‌کوشیدند زمینه بهتری را برای زندگی اقشار پایین دستی در جامعه ایران فراهم کنند اما به علت مشکلات ساختاری اقتصاد ایران این هزینه سنگین باری از دوش خانوارهای محروم برنمی داشت و عملاً عدالت آنگونه که شایسته بود در کار نبود. انجام اصلاحات در نظام پرداخت یارانه کشور از آرزوهای دولت‌های پیشین بود اما به علت خطرات احتمالی اقتصادی و سیاسی حاضر به پرداخت هزینه انجام آن نشده بودند .

هدفمند کردن یارانه ها

دکتر احمدی نژاد با سهمیه بندی سوخت نشان داد که آمادگی انجام اقدامات کلان و زیرساختی را دارد و نهایتاً با اجرای هدفمندی یارانه‌ها گامی اساسی برای اصلاح اقتصاد کشور برداشت.  سهمیه بندی بنزین و اجرای طرح حذف یارانه‌ها انصافاً از طرح هایی است که در بلندمدت صلاح ملت ایران در آن است. شاید این دولت هم می‌توانست مانند دولت‌های پیشین  بی دردسر دوره خود را به پایان ببرد اما دست به این‌گونه سیاست‌های بزرگ و طبعاً”‌دردسرساز برای دولت در اجرا نزند. اما این جسارت وجود داشته و نقطه قوت دولت احمدی نژاد و به خصوص شخص وی است.

2- سیاست هسته‌ای و شتاب گیری در فناوری‌های پیشرفته  

نکته دوم قابل توجه در دوره دوم ریاست آقای احمدی نژاد که در ادامه دولت نهم می‌باشد سیاست هسته‌ای ایران است. انرژی هسته‌ای به عنوان انرژی پاک و یک برگ برنده در معادلات استراتژیک منطقه‌ای و جهانی  ملاحظه می‌گردد . غربی‌ها پس از فاش شدن برنامه هسته ایران در سال 2003 برای به تعطیلی کشاندن این پروژه فشار بسیار زیادی به ایران وارد کردند. حتی بدون دریافت امتیازهای عینی و قابل ملاحظه در دولت پیشین غنی سازی به صورت داوطلبانه تعلیق شد و دول غربی خواسته‌های جدیدی به کشور ما تحمیل کردند. اگرچه با سیاست‌های هسته‌ای دولت نهم و دهم برخی مشکلات مانند تحریم‌ها به کشور وارد شد اما مسأله اصلی این جاست که ایران می‌بایست برای ارتقای جایگاه خود در نظام بین‌المللی هزینه‌هایی را پرداخت کند و این امر از همان جنس هزینه‌هاست.

 از دوران پس از جنگ دولت‌های عهده دار مسوولیت، توجه و تاکید بر فناوری‌های پیشرفته مانند فناوری‌های فضایی، زیستی و نانو را در دستور کار قرار داده بودند.  در دوران آقای احمدی نژاد بسیاری از این تلاش‌ها به ثمر نشست و هم چنین با توجه و تاکید دولت بر اهمیت این گونه فناوری‌ها سرمایه گذاری‌های بیشتری در آن‌ها انجام شد و به نتیجه رسیدن آن‌ها تسریع گردید و موارد جدیدی نیز آغاز شد و به بار نشست .به علاوه دولت علاقه زیادی به فناوری‌های فضایی و ماهواره نشان داد و این امر باعث تمرکز سرمایه‌های مادی و معنوی کشور در این موضوع شد.

دولت-اقتصاد -ایران

مهم‌ترین نقاط ضعف

1- عدم تحقق شاخص‌های مهم برنامه چهارم توسعه و عقب‌ماندگی از سند چشم انداز

یکی از نکاتی که همواره مورد انتقاد کارشناسان اقتصادی و مجلس شورای اسلامی بود ، بی توجهی دولت به برنامه چهارم توسعه به عنوان قانون تکلیف شده برای اجرا و سند بالا دستی آن یعنی سند چشم انداز بود.  حذف سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به عنوان مرجع برنامه ریزی و نظارت و برداشت‌های مکرر از صندوق ذخیره ارزی و توجه به برنامه‌های کوتاه مدت از دولت نهم آغاز شد و در این دولت ادامه یافت. اگرچه کارشناسان بارها به دولت درباره نتایج سو این گونه سیاست‌ها هشدار دادند اما عملاً دولت به آن‌ها توجهی نداشت.  متأسفانه برخی داده‌های کمی و آمارها نیز از شفافیت کمتری برخوردار شد و مورد چون و چرا واقع شد. اگرچه دولت از تحقق یک میلیون و ششصد هزار شغل در سال گذشته و پیش بینی ایجاد 2 و نیم میلیون شغل در سال جاری خبر می‌داد اما تمام ناظران با توجه به واقعیت‌های موجود این اعداد را مورد تردید قرار می‌دانند. هم چنین شبهاتی همواره درباره نرخ تورم و رشد واقعی اقتصاد کشور در این سال‌ها وجود داشته است. به نظر می‌رسد می‌توان اوج این مسأله را در سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب در جمع فعالان اقتصادی دید که فرمودند:  برخی اهداف آن برنامه از جمله رشد 8 درصدی، کاهش بیکاری، کاهش تورم و افزایش سرمایه گذاری محقق نشده است بنابراین در اجرای برنامه پنجم توسعه، باید همت و تلاش مضاعف انجام داد تا ضمن جبران این کمبودها، سهم برنامه پنجم در تحقق اهداف سند چشم انداز محقق شود. 

رهبر معظم انقلاب:  برخی اهداف آن برنامه از جمله رشد 8 درصدی، کاهش بیکاری، کاهش تورم و افزایش سرمایه گذاری محقق نشده است بنابراین در اجرای برنامه پنجم توسعه، باید همت و تلاش مضاعف انجام داد تا ضمن جبران این کمبودها، سهم برنامه پنجم در تحقق اهداف سند چشم انداز محقق شود

2- جریان موسوم به انحرافی و نفوذ آن در دولت

پس از آن که دکتر احمدی نژاد با تأخیری چند روزه حکم رهبری را برای برکناری آقای اسفندیار رحیم مشائی با استعفای رحیم مشائی از این پست پاسخ گفت حساسیت‌ها نسبت به نفوذ طیف موسوم به انحرافی در دولت بیشتر شد. اگرچه در دولت قبل این طیف ماجراهایی مانند دوستی با مردم اسراییل!!، نظرات متعارض و متناقض درباره حجاب و برخی مداخلات مانند ادغام سازمان حج با گردشگری را بر خلاف مصالح ملی انجام داده بودند اما در این دولت با ارائه نظریات مکتب ایرانی، زیر سوال بردن مدیریت انبیا، ترویج اباحه گری در حوزه فرهنگ و ....قدرت نمایی بیشتری کردند. اگرچه هنوز با توجه به این که دادگاه و جریان قضایی درباره برخی وابستگان این طیف انجام نشده و نمی‌توان شرعاً و قانونا آن‌ها را مجرم دانست  اما در محافل سیاسی بحث‌های بسیار جدی درباره برخی آلودگی‌های سیاسی و اقتصادی و انحرافات عقیدتی این طیف به گوش می‌رسد. متأسفانه با تحریک و تسلط این طیف ماجرای برکناری وزیر اطلاعات از سوی رییس جمهور پیش آمد و رییس جمهور علی رغم حکم حکومتی رهبری، برای بازگشت وزیر اطلاعات  بر سر کار خود در این امر قدری تعلل کرد و مسأله غیبت 11 روزه پیش آمد. اگرچه با تدبیر رهبری و هوشمندی مجموعه دولت این مسأله نهایتاً با تفهم به پایان رسید اما رسانه‌های بیگانه توانستند با پررنگ سازی نظریه حاکمیت دوگانه در ایران به مضمون سازی علیه نظام دست بزنند.

دولت-اقتصاد -احمدی نژاد

3- اختلافات فرساینده با مجلس ،عدم اجرای برخی قوانین و برخی عزل و نصب‌ها

متأسفانه دولت دهم با مجلس هشتم نتوانست به تفاهم عملی در امر قانون گذاری و اجرای قانون برسد. عدم اجرای قانون پرداخت از صندوق ذخیره ارزی برای مترو از مهم‌ترین نمونه‌های این مسأله است. به علاوه ماجرای وزارت ورزش و تأخیر در معرفی وزیر به مجلس از نکات منفی است که در این موضوع به چشم می‌خورد. تأخیر در ارائه قانون بودجه و تهدید به باز پس گیری آن پس از تغییرات ایجاد شده توسط مجلس از سوی دولت از نکات دیگر بود. دامنه این اختلافات به حدی زیاد شد که نهایتاً رهبری معظم انقلاب هیاتی را به ریاست آیت الله شاهرودی برای حل اختلافات بین سران قوا مأمور نمایند.

هر چند آقای محمود احمدی نژاد به درستی تغییر وزرا را حق رییس جمهوری می‌داند اما مسلم است که هر تغییر وزیری هزینه‌های فراوانی را به همراه خواهد داشت . از سوی دیگر با ماجرای ادغام برخی وزارت خانه‌ها برخی وزارتخانه های حساس اقتصادی تا مدتی در سال جهاد اقتصادی بدون وزیر ماندند و بلاتکلیف شدند. ماجرای عزل آقای متکی در سفر سنگال لطمه جدی به اعتبار بین‌المللی ما زد و عزل وزیر اطلاعات نیز هزینه زیادی را به کشور تحمیل نمود.

توجه صرف به نقاط قوت و یا نقاط ضعف هر دو خطر آفرین و برای قضاوت ،خطا است. سیاه نمایی  و تیره دیدن افق‌های آینده همان قدر خطرناک است که خوش بینی محض و نادیده گرفتن مسائل و مشکلات. برای نقد واقعی ما نیازمند بیان هم زمان نقاط قوت و ضعف به منظور بالا بردن کارایی و نه کوبیدن و تخطئه فرد یا سازمان مورد نقد هستیم

حرف آخر

توجه صرف به نقاط قوت و یا نقاط ضعف هر دو خطر آفرین و برای قضاوت ،خطا است. سیاه نمایی  و تیره دیدن افق‌های آینده همان قدر خطرناک است که خوش بینی محض و نادیده گرفتن مسائل و مشکلات. برای نقد واقعی ما نیازمند بیان هم زمان نقاط قوت و ضعف به منظور بالا بردن کارایی و نه کوبیدن و تخطئه فرد یا سازمان مورد نقد هستیم. در این مجال کوتاه شاید به تمام نقاط قوت و ضعف دولت اشاره نشد اما امیدواریم فضای نقد سازنده و واقعی در کشور ما جاری و  ساری باشد.

مجموعه تبیان ضمن عرض خسته نباشید به ریاست محترم جمهور و همکاران عزیزشان و گرامی داشت هفته دولت آرزو می‌کند که دولت محترم ضمن پررنگ کردن نقاط قوت خود به ترمیم برخی نقاط ضعف و تهدیدها پرداخته و در راستای مهرورزی و خدمت رسانی به خلق خدا گام‌های اساسی‌تری بردارد.


تظاهرات اخیر معترضان در شهرهای شیعه‌نشین قطیف و العوامیه در عربستان در حالی برگزار شد که این اعتراض‌ها نشان داد که عربستان دیگر در برابر معترضانش مصون نیست و احتمال آغاز انقلاب مشابه کشورهای عربی در عربستان افزایش یافته است.

عربستان گزارش تبیان به نقل از کانترپانچ، بروز ناآرامی و بی‌ثباتی در عربستان نه تنها برای رژیم آل سعود نگران کننده بوده بلکه این موضوع می تواند نگرانی‌هایی را در میان مقامات آمریکایی ایجاد کند. آمریکا در خاورمیانه به شدت به هم پیمانی عربستان نیاز دارد. بخشی از منافع آمریکا در منطقه به هم‌پیمانی این کشور با عربستان بستگی دارد. برگزاری تظاهرات دو شهر شیعه نشین عربستان علیه رژیم سعودی گمانه‌زنی‌های بسیاری را در مورد آینده سیاسی در عربستان مطرح می کند .آیا ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها در عربستان از کنترل مقامات این کشور خارج خواهد شد؟ آیا رژیم عربستان همچنان برای نشان دادن اینکه اوضاع این کشور آرام است، به روند سرکوب شیعیان و اعتراض‌ها ادامه خواهد داد؟

در اوایل سال جاری و به دنبال آغاز برخی اعتراض‌های مردمی در عربستان، پادشاه این کشور یک بسته چند میلیارد دلاری برای رفاه و بهبود وضعیت معیشتی مردم این کشور ارائه کرد اما به نظر می‌رسد که اقدامات رژیم آل سعود در برآورده کردن نیازهای مردم این کشور ناکافی بوده است. هنوز هم بسیاری از مردم عربستان از نداشتن آزادی‌های بنیادین رنج می برند. "پال وولف" یک وکیل امور حقوق بشر در مصاحبه‌ای گفت: در عربستان تلفنهای همراه دوربین دار ممنوع هستند. تمامی مکالمات تلفنی شهروندان این کشور استراق سمع می شود. دولت کانالهای تلویزیونی و رسانه‌های نوشتاری را در اختیار دارد.

سوال دیگری نیز مطرح است.آیا آمریکا به دنبال موج اعتراض‌های مردمی عربستان را نیز از دست خواهد داد؟

به دنبال برگزاری اعتراض‌های چند روز پیش در شهرهای شیعه نشین قطیف و العوامیه، رژیم آل سعود قول داد تا با مشتی آهنین این موج اعتراض‌ها را سرکوب کند. این اعلام رژیم آل سعود با واکنش تند فعالان حقوق بشر در عربستان و خارج از این کشور مواجه شد. عربستان پیشتر معترضان در این دو شهر را عوامل خارجی خوانده بود اما معترضان شیعه این موضوع را رد کردند.

"توفیق السیف" یک نویسنده شیعه در قطیف گفت: اینکه حاکمان عربستان اعتراض‌ها در این شهر را کار خارجی‌ها معرفی می کنند، اقدام کاملا نادرستی است. شیعیان مدتها در این شهر معترض هستند. رژیم ال سعود می خواهد با زور تمای این معترضان را سرکوب کند

"توفیق السیف" یک نویسنده شیعه در قطیف گفت: اینکه حاکمان عربستان اعتراض‌ها در این شهر را کار خارجی‌ها معرفی می کنند، اقدام کاملا نادرستی است. شیعیان مدتها در این شهر معترض هستند. رژیم ال سعود می خواهد با زور تمای این معترضان را سرکوب کند.

 

این موضع گیری آل سعود تنش ها میان حاکمان و معترضان شیعه در عربستان را تشدید کرده است. معترضان رژیم آل سعود را به تبعیض شیعیان متهم کرده‌اند. این معترضان همچنین از ایفای نقش نیروهای آل سعود در سرکوب معترضان در بحرین نیز به شدت انتقاد کرده اند. "توفیق السیف" یک نویسنده شیعه در قطیف گفت: اینکه حاکمان عربستان اعتراض‌ها در این شهر را کار خارجی‌ها معرفی می کنند، اقدام کاملا نادرستی است. شیعیان مدتها در این شهر معترض هستند. رژیم ال سعود می خواهد با زور تمای این معترضان را سرکوب کند.

در شهر عوامیه نیز گروهی از جوانان در مقابل یک مقر پلیس گردهمایی اعتراض آمیزی را برگزار کردند. آنها به دستگیری پدر یکی از فعالان سیاسی معترض در این شهر اعتراض کردند. به دنبال برگزاری این اعتراض نیروهای پلیس عربستان وارد عمل شدند و علیه این معترضان اعمال خشونت کردند.

آیا در نهایت موج انقلاب‌های مردمی در منطقه به عربستان نیز رسیده است. در درگیری‌های قطیف و عوامیه علاوه بر مجروح شدن تعدادی از معترضان، چند تن نیز دستگیر شدند. شبکه بلومبرگ در گزارشی اعلام کرد که اعتراض‌های اخیر در عربستان نگرانی‌ها را در میان مقامات این کشور در مورد آغاز اعتراض‌های گسترده مردمی مشابه اعتراض‌ کشورهایی همچون تونس، مصر و لیبی را افزایش داده است. فعالان حقوق بشر نیز اعلام کرده‌اند که با روند سرکوب معترضان در عربستان ادامه زندانی شدن فعالان سیاسی سطح اعتراض‌ها در این کشور افزایش خواهد یافت.


افشای ماهیت «منصور ارباب سیار» و بازداشت وی در 10 سال پیش به جرم سرقت در نیویورک که «ای بی سی نیوز» خبر آن را منتشر کرده است، این گمانه را نزد تحلیل گران قوت بخشیده است.

منصور ارباب سیار

فردی که آمریکایی ها وی را متهم به عضویت در سپاه قدس و طراحی ترور سفیر سعودی کرده اند 10 سال پیش به جرم دزدی در نیویورک بازداشت شده است!

فردی به نام «منصور ارباب سیار» ایرانی مقیم تگزاس که روز گذشته مقامات آمریکایی وی را مرتبط با سپاه قدس و متهم به طراحی ترور سفیر سعودی در واشنگتن کرده اند ، سال 2001 یعنی 10 سال قبل در نیویورک به جرم سرقت بازداشت شده و به زندان افتاده است.

رسانه های آمریکایی روز گذشته به طور تفصیلی اظهارات دادستان فدرال آمریکا و رئیس اف بی آی را منعکس کردند که در این اظهارات ، آنها دو ایرانی به نام های امیرمنصور ارباب سیاری و غلام شکوری را متهم به طراحی ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن و نیز انفجار سفارتخانه های اسرائیل و عربستان کردند.

افشای ماهیت «منصور ارباب سیار» و بازداشت وی در 10 سال پیش به جرم سرقت در نیویورک که «ای بی سی نیوز» خبر آن را منتشر کرده است، این گمانه را نزد تحلیل گران قوت بخشیده که دستگاه امنیتی آمریکا برای کاستن از بار روانی ناشی از «قیام وال استریت» سناریوی دستپاچه ای را طراحی کرده که بازیگر نقش اول آن یک ایرانی مقیم آمریکاست. ایرانی 56 ساله ای که سال ها قبل به علت ارتکاب جرم توسط پلیس آمریکا بازداشت شده و به همین دلیل برای باج دهی به دستگاه امنیتی آمریکا آمادگی دارد.

جالب این که مقامات ارشد امنیتی و قضایی آمریکا ، دزد 10 ساله را عضو سپاه قدس قلمداد کرده اند تا ضمن پیشبرد سناریوی کلی علیه ایران ، عقده گشایی سیاسی خود علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز - که در مسائل دیگری مانند تحریم ها هم مشهود است - به نمایش بگذارند.

با این وجود نکته رسوای سناریوی دستگاه امنیتی آمریکا در نظر نگرفتن شعور افکار عمومی چه در آمریکا چه در ایران و چه در سراسر دنیاست که به هیچ وجه نمی پذیرد دولتی برای انجام عملیات تروریستی ادعایی در قلب آمریکا به سراغ کسی برود که تبعه خود آن کشور بوده و واسطه ارتکاب جرم تحت نظر دستگاه قضایی و امنیتی آمریکاست.

ایران برای ترور سفیر عربستان وعده «هزاران کیلو تریاک» داده بود!

مقامات آمریکایی مدعی شدند یک ایرانی به مامور مخفی نیروی مبارزه با مواد مخدر گفته است که مقامات ایرانی حاضرند «هزاران کیلو تریاک» در اختیار کارتل های مواد مخدر مکزیک برای ترور سفیر عربستان در آمریکا قرار دهند!

به گفته مقامات رسمی آمریکا، منصور ارباب سیار در 29 سپتامبر از ایران به فرانکفورت سفر کرده است و ازآنجا قصد داشت برای نهایی کردن طرح ترور به مکزیکوسیتی برود که در آنجا از ورود وی به مکزیک ممانعت به عمل آمده و او را از طریق یک پرواز به نیویورک فرستادند و در آنجا دستگیر شده است

رویترز در خبری اعلام کرده که پلیس فدرال آمریکا و نیروی مبارزه با مواد مخدر (دی ایی ای) توانسته است در یک عملیاتی به نام «ائتلاف سرخ » طرح ترور و انفجار در سفارت عربستان در آمریکا را متوقف کنند.

رسانه های آمریکایی هم نوشته اند که بر اساس دادخواست دادستانی فدرال، منصور ارباب سیار در ماه اوت در معامله ای با یک مامور مخفی نیروی مبارزه با مواد مخدر آمریکا حاضر شده بود که مبلغ یک و نیم میلیون دلار برای ترور سفیر عربستان بپردازد. بنا بر این ادعا ، وی به عنوان پیش پرداخت، مبلغ یک صدهزار دلار را در دو نوبت به وی پرداخت کرده است.

این خبر می افزاید: به گفته مقامات رسمی آمریکا، منصور ارباب سیار در 29 سپتامبر از ایران به فرانکفورت سفر کرده است و ازآنجا قصد داشت برای نهایی کردن طرح ترور به مکزیکوسیتی برود که در آنجا از ورود وی به مکزیک ممانعت به عمل آمده و او را از طریق یک پرواز به نیویورک فرستادند و در آنجا دستگیر شده است.

نکته مضحک تر داستان آمریکایی ها در ادامه چنین است: بر اساس این دادخواست، منصور ارباب سیار به مامور مخفی نیروی مبارزه با مواد مخدر گفته است که مقامات ایرانی حاضرند «هزاران کیلو تریاک» در اختیار کارتل های مواد مخدر مکزیک (برای ترور سفیر عربستان)قرار دهند!


در حال حاضر قبح بسیاری از مسائل و ارزش‌ها از میان رفته است و آثار منفی قابل توجهی را در این رابطه مشاهده می‌کنیم.

بدحجاب

هرچند فصل تابستان که فصل اوج گرفتن اظهارنظرها در مورد وضعیت حجاب در کشور است گذشته و دیگر چندان خبری از سخنان و نگرانی‌های مسئولانی که هرسال با فرارسیدن فصل گرما، از لزوم تصویب کردن هرچه زودتر قانونی برای مبارزه با بدحجابی سخن سر می‌دهند نیست، اما هر ازچندگاهی تعدادی از مسئولان با اظهارنظر کردن در باره این موضوع و مطرح کردن نگرانی‌هایشان در مورد وضعیت حجاب در کشور، دوباره این موضوع را برسر زبان‌ها می‌اندازنند.

اما این بار یکی از این مسئولان آمارهایی را در مورد وضعیت حجاب زنان در کشور اعلام کرده که در نوع خود می‌تواند جالب باشد. سه روز پیش دبیر دفتر هم اندیشی اساتید نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران اعلام کرد که « استفاده از ماهواره پوشش نامناسب را 2.5 برابر بیشتر می‌کند. بر طبق نتایج پژوهش انجام شده بر روی دختران تهرانی نشان می‌دهد استفاده از ماهواره خطر تخصیص فرد به گروه با پوشش نامناسب را تقریبا دو و نیم برابر افزایش می‌دهد.

هادی بهرامی گفته است که « نتایج این مطالعه نشان داد پرکردن اوقات فراغت با اختصاص زمان به استفاده از اینترنت و چت با غریبه ها می تواند احتمال تخصیص افراد به گروههای با پوشش نامناسب را 1.86 برابر افزایش دهد.»

بر طق نتایج این پژوهش که نام محققان و نهاد انجام دهنده آن اعلام نشده، افزایش سن پدر و مادر با افزایش احتمال پوشش مناسب تر در زنان و دختران تهرانی همراه است به طوری که افزایش درآمد و قرار گرفتن در مناطق مسکونی بالای شهر احتمال قرار گرفتن در طبقه بدحجاب و پوششهای نامناسب را افزایش می‌دهد.

این تحقیق نشان داده است که علاوه بر اینکه سکونت در مناطق بالای شهر احتمال بدحجابی را افزایش می دهد آرزوی زندگی در مناطق بالای شهر نیز به نحو قابل توجهی به تخصیص افراد به گروههای بدحجاب و بی حجاب منجر می شود و اثر آن بر پوشش نامناسب از زندگی واقعی در مناطق بالای شهر بیشتر است.

در حال حاضر شبکه‌های فارسی زبان بخشی از زندگی مخاطبان را هدایت می‌کنند؛ این شبکه‌ها نه تنها در چگونگی رویه زندگی افراد در جامعه ایرانی نقش دارند بلکه تأثیر آن به حدی رسیده است که ضد ارزش‌ها را برای خانواده‌های سنتی ایرانی تبدیل به ارزش می‌کند

اما دبیر دفتر هم اندیشی اساتید نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران در شرایطی از تاثیر زیاد شبکه‌های ماهواره‌ای خبر داده که این روزها میزان تاثیرگذاری این شبکه‌ها و بخصوص شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان بر طرز تفکر و رفتار اجتماعی مردم، جزء یکی از دغدغه‌های اصلی مسئولان کشور شده است. بعد از رونق گرفتن برخی از شبکه‌های فارسی زبان ماهواره‌ای از یک سال گذشته تاکنون، تعداد زیادی از مسئولان و کارشناسان اجتماعی در مورد تاثیر برنامه های این شبکه‌ها که از سوی آنان « مخرب» خوانده می‌شود، اظهار نظر کرده‌اند.

حجاب

این کارشناسان معتقدند که «در حال حاضر شبکه‌های فارسی زبان بخشی از زندگی مخاطبان را هدایت می‌کنند؛ این شبکه‌ها نه تنها در چگونگی رویه زندگی افراد در جامعه ایرانی نقش دارند بلکه تأثیر آن به حدی رسیده است که ضد ارزش‌ها را برای خانواده‌های سنتی ایرانی تبدیل به ارزش می‌کند. مباحثی همچون خیانت، تغییر در نوع پوشش، چگونگی مصرف کالاها و حتی نوع معاشرت که هر کدام می‌تواند تأثیری مخرب بر بنیان خانواده گذاشته است.»

جواد جهانگیر‌زاده عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی که دارای دکترای جامعه‌شناسی است نیز در این رابطه به خبر می‌گوید: « در اینکه شبکه‌های فارسی زبان بر روی مخاطبین ایرانی تأثیر‌گذار بوده است شکی نداریم و در اینکه این تأثیرات منفی هستند نیزتردیدی نیست. اما باید گفت که نباید این موضوع را در جامعه نادیده گرفت که در حال حاضر قبح بسیاری از مسائل و ارزش‌ها از میان رفته است و آثار منفی قابل توجهی را در این رابطه مشاهده می‌کنیم.»

اما حسام الدین آشنا، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در این رابطه نظر دیگری دارد: « ایجاد شبکه‌های فارسی زبان و امثال آن در همه دنیا برای آنهایی که می‌خواهند شبکه‌های داشته باشند کار دشواری نیست و با کمتر از یک میلیون دلار می‌توان دارای شبکه تلویزیونی شد. این شبکه‌ها در همه جای جهان ایجاد می‌شوند و با ساخت سریالهایی مشابه از کلمبیا، مکزیک و امریکای جنوبی جذب مخاطب می‌کنند."


یکی از مصادیق بارز فسادهای اجتماعی، حضور و ظهور زنان خیابانی در جامعه شمرده می‌شود . معضلی که این روز ها برای دیدن و پی بردن به وجود آن شاید لازم نباشد خیلی دقت کنیم و یا تنها شب ها و در خیابان های خاص شاهد آن باشیم . شاید اصلا دیگر صفت "خیابانی" واژه درخوری نباشد، چرا که شاید چنین فسادهایی دامنه خود را تا محیط های کار و فروشگاه ها و خیلی مکان های دیگر گسترده باشد .

دردی بدون نوش دارونطفه این فساد اجتماعی به شکل بارزی در دل مشکلات اقتصادی شکل می گیرد، اما عوامل دیگری نیز هستند که در رشد و بالندگی آن موثرند.  کاهش میزان ازدواج و افزایش طلاق که هر دو ریشه‌ای در مشکلات اقتصادی دارند از عوامل بسیار موثر در پدید آمدن چنین فسادی هستند. هرچند باید گفت فقدان برخی زیرساخت‌ها و ریشه های عمیق فرهنگی و اجتماعی نیز به آن دامن زده و آن را با درخشش فراوانی در معرض دید همگان قرار داده است.

بعضی از زنان و دختران امروز به خصوص در کلان شهرهایی همچون تهران با زیرپاگذاشتن عفت و ریشه های دینی و مذهبی خود پا از حدود قراردادها و حریم های اجتماعی فراتر گذاشته و به نحوی سعی در رفع نیازهای شخصی خود دارند. خوشایند نیست، ولی باید بدانیم یک نمونه از این موارد هنگامی است که به دلیل کاهش میزان ازدواج و افزایش طلاق، برخی زنان برای ارضای نیازهای عاطفی و یا مالی، سعی می کنند با عرضه جنسیت خود - یعنی تنها چیزی که برای آنها باقی مانده - مسائل خود را حل کنند. البته گسستگی و سستی تار و پودهای فرهنگی نیز باعث شده وقاحت اینچنین مسائلی از بین برود. طوریکه در برخی موارد به وضوح شاهد مفاسدی از این قبیل هستیم .

متاسفانه این معضل، امروز همچون گذشته یک درد نهفته در بطن جامعه نیست بلکه سرطان بدخیمی است که در سراسر پیکر جامعه ریشه دوانده و بسیاری از شبکه های  فرهنگی و اجتماعی و دینی اجتماع امروز ما را متلاشی کرده  و می رود تا کل اندام جامعه را فلج کند. چهره امروز جامعه ما، همان چهره دیروز نیست که بتواند تمام دردها و مشکلاتش را درون خود نگه دارد و آنها را بروز ندهد. اینگونه فسادها امروز با درخشش قابل توجهی رخ نموده اند و صورت جامعه را تحت تاثیر قرار داده اند .

متاسفانه این معضل، امروز همچون گذشته یک درد نهفته در بطن جامعه نیست بلکه سرطان بدخیمی است که در سراسر پیکر جامعه ریشه دوانده و بسیاری از شبکه های  فرهنگی و اجتماعی و دینی اجتماع امروز ما را متلاشی کرده  و می رود تا کل اندام جامعه را فلج کند

اما آنچه که باید امروز به آن توجه کنیم، مسئله فردای زنان و دختران است. مسئله امروز نتیجه چشم پوشی ها و سهل انگاری های دیروز ماست. حال که این ضایعه اجتماعی با چنان سرعتی به پیش می رود تکلیف فردای این جامعه و زنان و دخترانش چه خواهد شد؟ زخمی که دیروز می توانستیم با مرحمی تسکینش دهیم و جراحت آن را بپوشانیم امروز بر اثر ناآگاهی ها، سهل انگاری ها و فقدان آموزش های مناسب، تمام صورت اجتماع را در بر گرفته و متاسفانه هیچ مرجع و یا سازمانی در پی نوش دارویی برای این ناهنجاری عمومی نیست.

و اگر امروز با این مشکل ریشه ای دست به گریبان نشویم و در پی آسیب شناسی و رفع آن بر نیاییم فردا با مسائلی جدی تر و عمیق تر روبه رو خواهیم بود که هیچ دارو و یا معجزه ای توان ترمیم و شفای  آن را نخواهد داشت.

مشکل امروز ناشی از چشم پوشی های نابه جای رسانه ها، سهل انگاری مسئولان و فقدان هرگونه آموزش در مدارس و دوره های آموزش و پرورش است، و در پس همه این سهل انگاری ها تنها یک بهانه وجود دارد : حفظ  حرمت!

دردی بدون نوش دارو

 آنگاه که تحت نظارت آموزش و پرورش کتاب های خسته کننده و طولانی و تکراری را هرسال و هرسال مطالعه می کردیم، هیچ کس سخنی از آموزش های اجتماعی و جنسی به دانش آموزان به زبان نیاورد، تنها به یک دلیل: حفظ حرمت های ساختگی که برچسب دینی و اجتماعی و فرهنگی بر آن‌ها زده شده!

غافل از اینکه انگار یک پدیده به معنای عدم وجود آن نیست. لب ها گزیدیم و چشم ها بستیم تا چنین پدیده شومی را انکار کنیم و وقتی سر بلند کردیم دیدیم موج این واقعیت تا چند قدمی ما رسیده و دیگر جایی و کلامی برای انکار آن باقی نمانده است . در واقع زمانی که در محیط های آموزشی که مکان امنی برای تشریح و توضیح بود، به بهانه حفظ  حریم ها، موضوعات و  پدیده های اجتماعی اینچنینی را تبعید کردیم، به نحو بارزی  راهگشا و هدایتگر این موضوع به اجتماع بودیم .و حال فارغ از تمام این حسرتها باید بشتابیم این زخم در جامعه فردا، بیش از این ریشه ندواند. باور کنیم که  تعداد زنان و دختران خیابانی و همینطور مردان و پسرانی که در خیابان ها در پی یافتن کالا و جنس مطلوبشان هستند روز به روز افزایش می یابد. حداقل اینکه درد را در جامعه بشناسیم تا در پی درمان برآییم. اگرچه ممکن است چهار چوب روابط  اجتماعی ترک خورده باشد، ولی هنوز حرمت ها و حریم هایی باقی مانده، هنوز دین و اندیشه رنگ نباخته و هنوز انسانیت از برخی آلودگی ها مصون مانده، پس هنوز امیدی هست که فردا از این سیاه تر نشود!

 تنها به این شرط  که اشتباهات دیروز دیگر به هیچ بهانه ای تکرار نشوند.


امروزه فرار از خانه در اکثر کشورهای جهان به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است.

دختران فراری

انسانهای دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمی دانند به کدامین سو حرکت کنند . از یکسو جامعه بستر نوینی از ارزشهای اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می دهد و از سوی دیگر فرد را با بن بستهای بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می کند .جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت روبروست . گاه آنچه که اجتماع بطور عملی به او می آموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می نماید دختران امروزدچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می گردند .

امروزه فرار از خانه در اکثر کشورهای جهان به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام می شود .

فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونت خانگی است که به دلیل تاثیرات اجتماعی قابل تامل است . اعمال خشونتهای روحی، جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است . بسیاری از دخترانی که قربانی خشونتها می باشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند ، تمایلی به این کار ندارند . زیرا از محیط ناامن خانه می هراسند. در این باره می بایست به دو نوع شیوه تربیتی مخرب اشاره نمود:

محدودیت مطلق:

در این نوع شیوه تربیتی ، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر ، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند . در این خانواده ها به خواسته های مادی ، معنوی فرزندان توجهی نمی شود . لذا توانایی و مقاومت آنها درهم می شکند، و ازهر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می برند و در صدد هستند با فرار از خانه ،از این محدودیت ها رهایی یابند .

چه بسا با وجود یک ماهواره یا عدم کنترل استفاده فرزندانمان از کامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم.

آزادی مطلق :

همانطور که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد . توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق حد سنی فرزند هم می تواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.وقتی که تمایلات و خواسته های فرزندان محقق می شود ، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارها ی زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب می شود و یا در شرایطی که خواسته های فرزند به افراط می گراید و والدین با آن مخالفت می نمایند ، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی ) روحیه عدم درک منطقی شرایط ، ناز پروری و کاهش دامنه استقامت، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می گردد که نهایتا می تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید .

دراین شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پائین بودن آستانه مقاومت درنظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می کند . با این حال پس از فرار از خانه به این دلیل که حمایت خانواده را از دست می دهند کاملاً احساس تنهایی می کنند و تصمیم می گیرند که دوباره به خانه برگردند و به همین علت مدت فرارشان آن چنان به درازا نمی کشد.ولی همچنان پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می کند و به متهم کردن اطرافیان می پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می شود.

پیامدهای فرار دختران

 

هنگامی که دختری به طور غیر منطقی فرار می کند ، خود و پیرامونش یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به طرق مختلف در معرض آسیبها و خطرات زیادی قرار می دهد . این پیامدها در بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی است .

 

 

 

 

 

 

دختران فراری

پیامدهای فردی:

 

فرار آغاز بی خانمانی و بی پناهی است و همین امر زمینه ارتکاب بسیاری از جرایم را فراهم می کند . دختران فراری برای امرار معاش به سرقت، تکدی گری ، توزیع مواد مخدر ، مشروبات الکلی و کالاهای غیر مجاز ، روسپیگری ، عضویت در باندهای مخوف و کثیف اغفال و فحشاء اقدام می کنند. برخی از این دختران پس از فرار در ساختمانهای متروکه ، پارک و خانه های فساد، شب را به صبح می رسانند و از مکانی به مکان دیگر در حرکت هستند فقط برای آنکه بتوانند زنده بمانند . دختران فراری تمام پلهای پشت سر خود را خراب و ویران می کنند . ارتکاب به نوع جرایم و فساد اخلاقی موجب می شود که دچار انواع بیماریها و اختلالات روحی و روانی شوند و برخی از آنها به دلیل سر افکندگی ناشی از تجاوزات دست به خود کشی می زنند .از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران ابتلا به انواع بیماریها از جمله ابتلا به ویروس ایدز می باشد . هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانی تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می یابد .

پیامدهای اجتماعی:

جامعه شناسان معتقدند پدیده های اجتماعی همچون حلقه های زنجیر به هم متصل و وابسته اند ، بطوری که افزایش نرخ آسیبهایی چون طلاق، بیکاری، اعتیاد ، منجر به افزایش آسیبی نظیر فرار دختران می شود و نکته قابل توجه آنکه فرار دختران از خانه به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی منتهی می گردد. آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند که موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند .

برای جلوگیری از این معضل بزرگ و مخرب اجتماعی راهکارهایی را می توان اشاره کرد.

آموزش صحیح و ریشه ای دین و مسائل آن به خانواده ها و جوانان و نوجوانان اعم از دختر و پسر.

 آگاهی دادن به دختران جوان و مطلع کردن آنان از عواقب شوم فرار و خانه گریزی.زیرا بسیاری از دختران فراری از پیامد کاری که انجام می دهند بی خبر بوده و از روی غفلت دست به چنین کاری زده اند.

قطع رابطه و ترک دوستان و آشنایانی که معتقد به حجاب و دین و مسائل آن نیستند چرا که در بسیاری از موارد دیده شده که دوستیها و روابط و معاشرت با انسان های بی دین و بی اعتقاد به طور غیر مستقیم در ناهنجاری فرار دختران از خانه مؤثر بوده و چه بسا به طور مستقیم نیز موجب این امر گردیده است.

ریشه کن کردن مظاهر و اسباب فساد و فحشا از خانه ها؛ چه بسا با وجود یک ماهواره یا عدم کنترل استفاده فرزندانمان از کامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم. زیرا با وجود این وسایل در خانه، به طور ناخواسته به تبلیغ و اشاعه فرهنگ بی بند و باری و فحشا، آزادی و هرزگی دامن می زنیم.

 آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند که موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند

ایجاد امنیت و آرامش روحی و روانی در خانه، و کنار گذاشتن مشاجرات و دعواهای زناشویی و حاکم شدن مهر و محبت در خانه. چه بسیار مشاهده شده که فرزندان به خاطر عدم مهر و محبت و دلگرمی در خانواده و به دلیل اینکه احساس امنیت و آرامش نداشته اند، از خانه فراری شده اند.

فرار کردن مشکلی را حل نمی کند و اغلب نوجوانان پس از فرارمی فهمند که امنیت خیابان به هیچ وجه بیشتر از امنیت خانه نیست. فرار دختران از خانه اغلب با انگیزه کسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه می باشد. این بدین معناست که جامعه میزان نظارتهای اجتماعی، دولتی و مردمی را کاهش داده و آزادی بی قید روابط زنان و مردان را افزایش داده است .در حالی که این حد افراطی از آزادی مقبول بسیاری از خانواده ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود کنند و این محدودیت و کنترل دختران را با عقده های روحی –روانی مواجه می نماید و آنان احساس خواهند کرد که خانواده آنها را درک نمی کند، در صورتی که به عکس خانواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند می کوشد دختر را از حیطه خطردور سازد.در نتیجه برخی دختران دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می کنند و اقدام به فرار از خانه می نمایند.به این ترتیب پس از فرار برای آرام کردن ذهن خود شروع به مصرف موادمخدر می کنند. بعد از مدتی این مصرف گاه به گاه به اعتیاد تبدیل می شود.پس از آن هم  برای گذران زندگی مجبور به انجام اعمالی از گدایی گرفته تا فاحشگی و خرید و فروش موادمخدر می شوند. به خاطر همین فعالیت ها احتمال ابتلا به HIV، سوءتغذیه، بیماری های قلبی (به خصوص در معتادان موادمخدر تزریقی)، سایر بیماری هایی که از طریق رابطه جنسی منتقل می شود، می شوند.


با تی‌شرتی سوراخ و خیس، بید بید می‌لرزید. کیسه پلاستیکی آبی راه‌راهش پر بود از دستمال کاغذی جیبی و فال. ساعت از 9 شب گذشته بود و همه منتظر بودیم یا باران بند بیاید یا آخرین اتوبوس شب از راه برسد. تا رسیدن اتوبوس یکی گرمکنش را روی او انداخت، یکی شکلات و دیگری جایش را به او داد. پسرک ظاهرا عادت داشت به مهربانی‌های مردم.

کودکان خیابان

مثل همه ما اما یک لا قبا زیر سقف ایستگاه اتوبوس ایستاده بود. با تی‌شرتی سوراخ و خیس، بید بید می‌لرزید. کیسه پلاستیکی آبی راه‌راهش پر بود از دستمال کاغذی جیبی و فال. ساعت از 9 گذشته بود و همه منتظر بودیم یا باران بند بیاید یا آخرین اتوبوس شب از راه برسد. تا رسیدن اتوبوس یکی گرمکنش را روی او انداخت، یکی شکلات و دیگری جایش را به او داد. پسرک ظاهرا عادت داشت به مهربانی‌های مردم. اما همیشه این طور نیست. کودکانی که در خیابان‌ها مجبور به کار کردن هستند بعضی وقت‌ها مزاحم عابران می‌شوند و می‌گویند خاله، خاله ازم فال بخر، اگه نمی‌خری یه پول بده برم غذا بخورم.

آنقدر این صحنه تکرار شده است که عابران نه میل دارند فال بخرند و نه باور می‌کنند او گرسنه است. کودکان کار و خیابان که محصول خانواده‌های بی‌بضاعت‌اند پیش از رسیدن به سن قانونی، ناگزیر وارد بازار کار می‌شوند و کار زودرس مانع رشد طبیعی، اجتماعی، روانی و جسمانی آنها می‌شود و به عقیده کارشناسان تا در وضعیت و نحوه حمایت از اقشار کم‌درآمد و خانواده‌های بی‌سرپرست و بدسرپرست تغییری حاصل نشود معضل کودکان خیابان همچنان وجود خواهد داشت. مشکلاتی مانند مشکلات اقتصادی، مشکلات خانوادگی (طلاق، بی‌سرپرستی، بدسرپرستی و...) مشکلات اجتماعی( مهاجرت، اعتیاد، نداشتن بیمه و...)، مشکلات فرهنگی (تبعیض، خشونت، آزار جسمی و جنسی و...)، مشکلات قانونی (نبود قانون، نارسایی قانون و...) و مشکلات مربوط به سلامت همه‌جانبه کودکان (تغذیه، بهداشت، آموزش، اوقات فراغت و...) از مهم‌ترین مشکلات کودکان کار و خیابان به شمار می‌آیند.

تقسیم کار و وظایف در خانواده در جوامع شهری و روستایی کاملا متفاوت است. در زمان‌هایی نه چندان دور که تعداد روستاییان از شهری‌ها بیشتر بود تقسیم کار در خانواده به‌گونه‌ای بود که علاوه بر زن و مرد بخشی از کار به کودکان نیز سپرده می‌شد.

این نیروی انسانی علاوه بر ارزان بودن، فردی است مطیع که نیاز به تأمین اجتماعی و بیمه ندارد و وزارت کار نیز بر کارگاه‌هایی که آنها در آن کار می‌کنند نظارت نمی‌کند. از سوی دیگر می‌بینید که خانواده به‌عنوان طرف عرضه به‌دلیل فقری که بر آن حاکم است و عدم‌توانایی‌‌اش در تأمین بودجه خانواده مجبور است که رابطه‌اش با کودکان را تبدیل به رابطه اقتصادی کند

 دختران در سنین 9-8سالگی با مشک‌های کوچک برای آوردن آب به مادران خود کمک می‌کردند. در نظام ارزش‌های ایلی بعضی کارها برای بزرگسالان ناپسند است. در موقع دوشیدن دام ،کودکان خردسال بره‌ها و بزغاله‌ها را از مادر جدا نگاه می‌دارند تا شیر مادر را تمام نکنند. گله‌های گوسفند را غالبا پسران10 ساله به بالا برای چرا به کوهستان می‌برند، میانگین سن چوپان در ایل بهمئی از 11سال تجاوز نمی‌کند و این بدان دلیل است که تعداد گوسفندان خانواده زیاد نیست و از 30 تا 40 رأس تجاوز نمی‌کند و پسران خانواده قادرند آن را به چرا ببرند.

جاوید سبحانی،جامعه‌شناس و عضو انجمن حمایت از کودکان در مورد کار کودکان و ارزش‌گذاری بر آن می‌گوید: کار کودک را می‌توان هم از زاویه فرهنگی و هم از زاویه اقتصادی مورد تحلیل قرار داد. چیزی که بیشترین تأثیر را دارد عوامل اقتصادی است. کار کودک تابع قواعد عرضه و تقاضا است یعنی در جاهایی که نیروی کار کودک ارزان قیمت است و تقاضا برای آن زیاد، بازار استفاده از آنها در بخش‌های خرده‌کالایی (تولید و توزیع) وجود دارد. این نیروی انسانی علاوه بر ارزان بودن، فردی است مطیع که نیاز به تأمین اجتماعی و بیمه ندارد و وزارت کار نیز بر کارگاه‌هایی که آنها در آن کار می‌کنند نظارت نمی‌کند. از سوی دیگر می‌بینید که خانواده به‌عنوان طرف عرضه به‌دلیل فقری که بر آن حاکم است و عدم‌توانایی‌‌اش در تأمین بودجه خانواده مجبور است که رابطه‌اش با کودکان را تبدیل به رابطه اقتصادی کند.

کودکان خیابان

وی می‌گوید: از زاویه فرهنگی نیز باید گفت که هنوز کار کودک برای برخی خرده‌فرهنگ‌ها نوعی ارزش تلقی می‌شود و تحت عنوان نشانه بزرگ شدن، بلوغ و استقلال توجیه می‌شود و در جامعه ما ورود به دوره بزرگسالی گاهی مورد تأکید است. این ارزش‌های فرهنگی در توجیه کار کودک مؤثر هستند. ولی می‌توان با آموزش‌های حقوق کودک به والدین این نگرش‌های موجود در باره ضرورت کار کودک را تغییر داد. هرچند ریشه‌های اقتصادی این معضل اجتماعی مانند فقر و نابرابری‌های اجتماعی باید در سطح کلان تغییر کند.

حسن عمادی- جامعه‌شناس- کودکان کار و خیابان را از نظر مطالعات اجتماعی یک پدیده می‌داند و می‌گوید: با توجه به افزایش کودکان کار خیابانی در جامعه و محرومیت‌های آموزشی و عاطفی آنها لازم است تا به آنان توجه جدی شود خصوصاً با توجه به اینکه نتایج به‌دست آمده از مطالعات در این زمینه نشان می‌دهد که این کودکان از مشکلاتی روانشناختی همراه با عملکرد ضعیف اجتماعی، اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری رنج می‌برند و حضور آنها در خیابان گاهی منجر به بروز شدیدترین آسیب‌های روانشناختی و اجتماعی در آنها می‌شود. بی‌شک فقر، بیکاری، اعتیاد، رشد مهاجرت، ضعف سیستم رفاه اجتماعی، فقدان مهارت‌های زندگی در کلانشهر جزو عوامل ساختاری در تشدید این مسئله محسوب می‌شود. گسترش مهاجرت‌های داخلی و اتباع کشورهای همسایه به شهرهای بزرگ ازجمله کلانشهر تهران نیز یکی از دلایل افزایش روزافزون کودکان خیابان محسوب می‌شود.

جاوید سبحانی؛ فعال حقوق کودکان می‌گوید: عمده کودکان کار وخیابان محصول حاشیه‌نشینی شهر‌های بزرگ هستند. متأسفانه ما برنامه منسجمی برای تغییر در خاستگاه‌های اجتماعی این کودکان نداریم. همچنین فقدان تأمین اجتماعی کارآمد از دیگر مشکلات کودکان کار است. متأسفانه تأمین اجتماعی حداقلی که خانواده را از نیاز‌های اولیه‌اش خودکفا کند و مجبور نشود کودکانش را برای کار به خیابان‌ها بفرستد نداریم. تا زمانی که در سیاست‌ها و برنامه‌های فقرزدایی بخشی را به کودکان اختصاص ندهیم حتی اگر شاخص‌های اقتصادی جامعه هم بهبود پیدا کند همچنان این معضل سر جای خود قرار خواهد داشت.

گسترش مهاجرت‌های داخلی و اتباع کشورهای همسایه به شهرهای بزرگ ازجمله کلانشهر تهران نیز یکی از دلایل افزایش روزافزون کودکان خیابان محسوب می‌شود.

 تجربه سایر کشور‌ها نشان می‌دهد رشد و توسعه اقتصادی، کار کودکان را محدود می‌کند ولی از بین نمی‌برد مگر اینکه دولت‌ها برای کار کودکان برنامه مشخص داشته باشند. متاسفانه در ایران هیچ مسئولیت پذیری از سوی نهاد‌های دولتی در مورد کار کودکان وجود ندارد.

عمادی درخصوص مقایسه وضعیت کودکان کار و خیابان کشور ما با سایر کشورها می‌گوید: کودکان کار خیابانی تقریبا در تمام کشورها کمابیش دیده می‌شوند ولی در کشورهای در حال توسعه باتوجه به روند سریع مهاجرت و شهرنشینی و افزایش سریع جمعیت شهرها این مسئله شایع‌تر است.

در برخورد با کودکان خیابان عده‌ای معتقدند به این کودکان کمک نکنید تا سوءاستفاده از آنها کم شود، عده‌ای دیگر نیز معتقد‌ند که کمک به آنها باعث می‌شود از کودکان برای خلاف‌های پنهان استفاده شود.

جاوید سبحانی، فعال حقوق کودکان در مورد نگرش‌های عامیانه یا کلیشه‌های موجود در مورد کودکان کار خیابانی می‌گوید: در برخی موارد این کودکان را به‌دلیل تصویر‌های نادرستی که از آنها شکل گرفته نوعی تهدید برای امنیت جامعه تلقی می‌کنند مثل اینکه این کودکان یا مجرمند یا فراری یا در حمل‌ونقل مواد‌مخدر استفاده می‌شوند و این کلیشه‌های نادرست مبنای برخورد قهرآمیز و طرد کننده نسبت به کودکان است و نیاز است که این نگاه اصلاح شود.در واقع نوعی نگاه مجرمانه روی آنها حاکم است و نیاز است که این نگاه اصلاح شود. نباید کودکان به‌دلیل این نگاه اشتباه دوباره از جامعه طرد شوند.

کودکان خیابان

نگاه دیگر ترحم و دلسوزی‌هایی است که می‌تواند چرخه کودکان خیابانی را بازتولید کند. در این نگاه کودک را به کار تشویق می‌کند باعث می‌شود که فرهنگ وابستگی و محتاج به دیگران بودن در کودکان تقویت شود. البته این بیشتر در مورد کودکانی صادق است که در خیابان کار می‌کنند. واکنش اصلی که می‌تواند به این کودکان کمک کند واکنشی مبتنی بر احترام و رعایت حقوق شهروندی آنهاست؛ شهروندی که به دلایل خاصی که در خانواده و جامعه‌‌اش وجود دارد مجبور است مسیر طبیعی کودکی خود را با کار کردن ازبین ببرد.

جاوید سبحانی می‌افزاید: شهروندان نمی‌توانند مسئله کودکان خیابانی را حل بکنند. اگر شهروندان به این کودکان کمک نکنند ممکن است وارد عرصه‌های اقتصاد جنایی شوند. حمایت شهروندان از این کودکان منتهی به تداوم وابستگی آنان به دیگران می‌شود به همین دلیل برای حل مسئله نهاد‌های مسئول باید تمامی بهانه‌هایی که باعث می‌شود این کودکان رو به کار بیاورند را از بین ببرند. درصورتی که شهروندان ببینند که یک سیستم تأمین اجتماعی قوی از خانواده‌های با توان اقتصادی کم حمایت می‌کند نباید به کودکان کمک کنند ولی وقتی پوشش کامل تأمین اجتماعی وجود ندارد شهروندان باید با احترام و کرامت انسانی با این کودکان برخورد کنند.

این کودکان از مشکلاتی روانشناختی همراه با عملکرد ضعیف اجتماعی، اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری رنج می‌برند و حضور آنها در خیابان گاهی منجر به بروز شدیدترین آسیب‌های روانشناختی و اجتماعی در آنها می‌شود

عمادی؛ درباره اقدامات دولتی و غیردولتی در برخورد با مسئله کودکان کار می‌گوید: با توجه به رشد پدیده کودکان خیابانی اقدامات متعددی از سوی نهادهای مسئول مانند بهزیستی، نیروی انتظامی یا شهرداری انجام شده است و حتی هیأت دولت مصوبه‌ای جهت ساماندهی کودکان خیابانی ارائه کرده که با توجه به آن فعالیت‌هایی توسط ارگان‌های مسئول خصوصا سازمان بهزیستی و شهرداری انجام می‌شود که متناسب با رشد این پدیده نبوده و نتوانسته است این مشکل را کنترل و کاهش دهد. سازمان‌های غیردولتی یکی از نمادهای جامعه مدنی و وجود آنها در راستای ترویج حقوق کودک و حمایت از کودکان و نوجوانان به‌عنوان یکی از گروه‌های آسیب‌پذیر و نیازمند حمایت، بسیار مهم و حائز اهمیت است این سازمان‌ها از طریق جلب افکار عمومی و کمک به روند وضع قوانین حقوق بشری در سطوح مختلف نقش مؤثری را ایفا می‌کنند.


امروزه با پیشرفت جوامع و پیچیدگی‌های آن، مشکلات و ناهنجاری‌های اجتماعی نیز به شیوه و شکل جدید نمود پیدا می‌کند. در کشور ما با توجه به معیارهای سنتی و دینی آن برخی ناهنجاری‌های اجتماعی بیشتر به چشم می‌آید و ارتکاب به آن از قبح بیشتری برخوردار است.

دختران فراری -زنان

یکی از این ناهنجاری‌ها فرار دختران نوجوان و جوان از خانه است. دختران فراری به دخترانی اطلاق می‌شود که به دلایل مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی برای رهایی از وضع موجود و دست‌یابی به خواسته‌ها و آرزوها در خارج از خانه فرار می‌کنند.

این پدیده از نظر خانواده‌های ایرانی به قدری زشت و شرم‌آور است که تا جایی که بتوانند این مسئله را از نزدیک‌ترین دوستان و بستگان نیز پنهان می‌کنند. زیرا دختران بسیار آسیب‌پذیرتر از پسران هستند و آثار و تبعات سوء فرار بر آنان بسیار بیشتر است. اقدام به فرار از خانه نوعی واکنش به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد و غیرقابل تحمل است که با هدف دست‌یابی به آرزوها و برخی آزادی‌ها در محیط خارج از منزل صورت می‌گیرد. اینان آمال و آرزوهای خود را در خارج از خانه و یا حتی خارج از کشور جستجو می‌کنند اما راه دست‌یابی به این آرزوها فرسنگ‌ها با آنچه که در واقعیت‌هاست فاصله دارد. برخی از دختران برای اولین بار از منزل فرار می‌کنند و با تلاش مددکاران اجتماعی و آگاه شدن خانواده‌ها برای حل مشکل، دیگر این اتفاق تکرار نمی‌شود اما در برخی موارد دیده شده که دختران پس از بازگرداندن باز هم بارها از منزل می‌گریزند. لازم است ذکر شود که گرچه ممکن است دختری برای یک بار اقدام به فرار کند و دیگر این عمل را مرتکب نشود، اما به دلیل آزارهایی که در طول مدت فرار اعم از جنسی و غیره می‌بیند، اثرات سوء روانی بر وی باقی می‌ماند و در آینده ممکن است با مشکلات روانی مواجه شود.

گرچه ممکن است دختری برای یک بار اقدام به فرار کند و دیگر این عمل را مرتکب نشود، اما به دلیل آزارهایی که در طول مدت فرار اعم از جنسی و غیره می‌بیند، اثرات سوء روانی بر وی باقی می‌ماند و در آینده ممکن است با مشکلات روانی مواجه شود

از آنجا که اغلب دختران فراری پس از چند ساعت درگیر باندهای فساد و خلافکاری می‌شوند، بنابراین این پدیده علاوه بر اینکه مخاطراتی برای دختر و خانواده وی ایجاد می‌کنند موجب افزایش جرم، جنایت و فساد در جامعه می‌شود. وقتی خانه محلی ناامن، سرد و پر از مشکل باشد، فرد پس از فرار با کوچک‌ترین محبت و ابراز همدردی و به دلیل کم‌تجربگی و سن پایین آرامش را در خیابان و در کنار غریبه‌ها جستجو می‌کند و به سادگی در دام افراد گرگ صفت جامعه می‌افتد و بلافاصله در اولین اقدام، مورد اذیت و آزار جنسی قرار می‌گیرد. یک دختر فراری هنگام فرار قصد پیوستن به مکان‌های جرم خیز و درگیر شدن با مفاسد اجتماعی را ندارد اما به دلیل بی سرپناهی و نداشتن پول کافی ناچار است که به چنین مکان‌هایی پناه ببرد و این نقطه آغاز بزهکاری و فساد در اوست که اگر به کانون خانواده بازنگردد و یا از سوی مراکز انتظامی و بهزیستی شناسایی نشود، طولی نخواهد کشید که خود تبدیل به یک خلاف‌کار حرفه‌ای خواهد شد و کارهایی همچون قاچاق، روسپی‌گری، دزدی، قتل و... را با مهارت و بدون نگرانی از مفسده آن مرتکب می‌شود.

دختران فراری -زنان

در چنین شرایطی است که یک دختر همه لطایف و عواطف دخترانه و زنانه خود را از دست می‌دهد و دیگر نمی‌توان از او انتظار داشت که بتواند در آینده محیطی گرم و صمیمی همراه با احساسات زنانه برای یک خانواده فراهم کند.

فرار دختران اثرات سویی می‌گذارد که برخی از آن‌ها عبارت است از: احتمال ابتلا به انواع بیماری‌های جنسی و واگیردار؛ بروز اختلالات روحی، روانی و شخصیتی؛ افزایش جرم و جنایت در جامعه؛ افزایش قاچاق انسان از طریق مرزهای کشور؛ افزایش فحشا و مصادیق فساد در جامعه؛ سلب اعتماد خانواده از فرزند خود؛ لکه‌دار شدن حیثیت و شرافت خانوادگی و سرافکندگی در برابر دوستان و آشنایان؛ تهدید بهداشت روانی و سلامت محیطی جامعه؛ تحمیل هزینه‌هایی بر بدنه جامعه و دولت؛ ایجاد تزلزل در بنیان جامعه با ورود این افراد به اجتماع؛ الگو گرفتن سایر دختران حاضر در اجتماع از این افراد.

پدیده فرار دختران علل و عوامل مختلفی دارد این علل در سه حوزه فردی، اجتماعی و خانوادگی قابل تأمل و بررسی است. البته اصلی‌ترین و مهم‌ترین دلیل بزهکاری اجتماعی افراد به خصوص فرار دختران از خانه، خانواده است. اما برخی عواملی که موجب فرار از خانه می‌شود عبارت است از: اختلالات شخصیتی، اختلالات روانی، عدم وجود آرامش در خانواده، اختلافات والدین، اعتیاد، طلاق، فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، خشونت در خانواده، آزارهای جنسی، تبعیض میان فرزندان، ارتباط با دوستان ناباب، سختگیری‌های افراطی و غیرمنطقی، اصرار بر ازدواج اجباری، ارتباطات اینترنتی. شناخت این عوامل می‌تواند در کاهش فرار دختران و بالا رفتن سطح آگاهی خانواده برای جلوگیری از این پدیده موثر باشد.

اینان آمال و آرزوهای خود را در خارج از خانه و یا حتی خارج از کشور جستجو می‌کنند اما راه دست‌یابی به این آرزوها فرسنگ‌ها با آنچه که در واقعیت‌هاست فاصله دارد

برای جلوگیری از پیشرفت چنین پدیده‌ای و کاهش آسیب‌های فردی و اجتماعی تدابیر و راهکارهایی باید در نظر گرفت. همواره پیشگیری بهتر از درمان است. در این راستا اقداماتی را می‌توان به کار بست تا از وقوع این عمل جلوگیری کرد. از جمله این اقدامات عبارت است از:

- تحکیم بنیان خانواده و احیای ارزش‌های دینی با استفاده از ابزارهای آموزشی و تربیتی؛

- آموزش چگونگی برقراری ارتباطات سالم در تعاملات اجتماعی؛

- تقویت مراکز مشاوره در مدارس و آگاه سازی دختران به تبعات فرار از خانه؛

- ایجاد محیط امن اجتماعی توسط مسئولان امر؛

دختران فراری -زنان

- ایجاد مراکز مشاوره و مددکاری به صورت رایگان در سطح جامعه؛

- آگاه سازی مردم از طریق رسانه‌ها به خصوص صدا و سیما؛

- تهیه و تدوین برنامه‌های دراز مدت برای اقشار آسیب‌پذیر توسط مسئولان.

پس از اینکه دختری اقدام به فرار می‌کند از سوی خانواده و مسئولان اقداماتی همچون شناسایی دختران فراری در پارک‌ها، برخورد قانونی با والدینی که فرزندان خود را آزار می‌دهند، شناسایی باندهای فساد و فحشا برای جلوگیری از جذب دختران به این باندها باید صورت گیرد. همچنین برخی دختران فراری خانواده‌ای دارند که فاقد صلاحیت نگهداری وی هستند، مراکز بهزیستی و متولیان امر می‌توانند امکانات تحصیل و اشتغال آن‌ها را فراهم کنند و با آموزش مهارت‌های لازم راهی برای کسب درآمد وی ایجاد کنند تا وی برای مشکلات اقتصادی و تأمین نیازهای خود به راه‌های خلاف و مجرمانه نیندیشد.

در پایان باز هم تاکید می‌کنیم مهم‌ترین و اساسی‌ترین بخشی که می‌تواند در کاهش این معضل اجتماعی نقش داشته باشد، خانواده است. در صورتی که در خانواده‌ای ارزش‌ها و اصول دینی حاکم باشد و اصول ارتباط صحیح میان اعضای آن رعایت شود، از آمار این عمل خلاف به نحو چشمگیری کاسته خواهد شد.


پاک کردن صورت مساله از طرف آموزش و پرورش 

وقتی در مورد اعتیاد نوجوانان صحبت می کنیم، طبعاً نگاه ها متوجه مدارس می شود. اما گفتن اینکه دانش آموز ایرانی معتاد است یک تابو است که حداقل مقامات آموزش و پرورش زیر بار آن نمی روند.

معتاد

ما مردان و زنان 50 -60 ساله نسل اول انقلابیم. یعنی زمان انقلاب ما بین 18 تا 28 سال سن داشته ایم. تا حالا به خودمان می بالیدیم که ما انقلابی بودیم و در سیاهچال های ساواک شکنجه می شدیم و رژیم را سرنگون کردیم و حالا... در یک کنفرانس علمی که در شهر قم برگزار شده یک مقام رسمی مبارزه با مواد مخدر بدون رودربایستی گفته است: «سال 53 با وجود جمعیت 30 میلیونی، حدود 15 میلیون معتاد شناسنامه دار در کشور وجود داشت.» معنای شناسنامه دار هم این است که طبق طرحی که آن زمان اجرا می شد، به معتادان، کوپن تریاک می دادند. اگر سخن این مقام مسوول را بپذیریم، از هر دو نفر آدم های آن دوره، یک نفر معتاد شناسنامه دار بوده است. اگر بچه های زیر 10سال را از آمار کنار بگذاریم و تعداد بی شناسنامه ها را هم تخمین بزنیم و اضافه کنیم، ممکن است به نتایج شگفت انگیزی برسیم که مثلاً در دهه 50 از هر چهار ایرانی، سه نفر افیونی بوده اند. حالا ما جواب بچه هایمان را که نسل دوم و سوم انقلابند چه بدهیم که این آمار تازه را به رخ مان می کشند و طعنه می زنند که شما جوان های دهه ?? که این همه به خود می نازید، انگار در عالم هپروت سیر می کردید.

 راه حل سیاسی کارساز نبود

 

انقلاب که شد اعتیاد هم مثل همه چیزهای دیگر سیاسی شد. برای اعتیاد هم مثل مفاسد دیگر راه حل انقلابی داشتیم. اما راه حل انقلابی و شدت عمل، به دلیل اینکه اعتیاد بیش از هر چیز یک معضل پیچیده اجتماعی است، جواب نداد. کشور ما به دلیل همجواری با مراکز عمده تولیدکننده مواد مخدر و قرار گرفتن در بهترین و کوتاه ترین مسیر ترانزیت این مواد به اروپا، در چند دهه اخیر گرفتار داستان مواد مخدر شده است. بی ثباتی همسایه های شرقی، اقتصاد سودآور مواد مخدر، فقر مردم مرزنشین و وجود بیکاری و محرومیت های اجتماعی در میان جوانان، آنان را در قبال مصرف مواد آسیب پذیر کرده است.

 

دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر می گوید: «آموزش و پرورش ما هرچه دانش آموز معتاد است از مدرسه بیرون می کند، بعد می گویند هیچ دانش آموز معتادی نداریم. عمده معتادان ما ترک تحصیلی ها هستند.»

اعتیاد خطرناک ترین و محتمل ترین تهدید بر سر راه نوجوانان و جوانان ایرانی از سن 16 تا 30سالگی است. در دوره رئیس جمهور اصلاح طلب، امکان پرسش از اعتیاد دانش آموزان فراهم شد اما مسوولان آموزش و پرورش در این دوره نیز بر اساس همان الگوی کتمان عمل کردند. یکی از معدود آمارهای این دوره توسط حیدر زندیه معاون سازمان آموزش و پرورش شهر تهران در سال 83 ارائه شد: « 1/3 درصد از دانش آموزان شهر تهران به دلیل داشتن والدین معتاد یا درگیری مستقیم و غیرمستقیم در خرید و فروش مواد مخدر در معرض خطر اعتیاد قرار دارند و 28 درصد دانش آموزان دبیرستانی در تهران بزرگ به صورت تفننی سیگار می کشند.» زندیه سهم نوجوانان را در کل جمعیت معتادان ایران 13 درصد اعلام کرد.

سن اعتیاد به مرور در جامعه پایین آمد. اعتیاد در میان جوانان عادی شد و کم کم صحبت از اعتیاد نوجوانان به میان آمد.

هومن نارنجی ها مدیرکل امور فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت: «تحقیقی که سال 1386 از سوی دکتر محمدخانی در 10 استان کشور انجام گرفت، نشان داد 2/5 درصد دانش آموزان کشور حداقل یک بار مواد مخدر استفاده کرده اند و مشخص شد از دانش آموزان تهرانی معتاد، 1/3 درصد تریاک، 4درصد هروئین، 1/9 درصد حشیش

معتاد

و 1/9 درصد قرص اکس مصرف می کنند.» آمارهایی که درباره اعتیاد دانش آموزان ارائه می شود از 30 هزار نفر دکتر نارنجی ها تا 2400 نفر حسنی نماینده عضو کمیسیون بهداشت مجلس و 2 درصد عباسپورتهرانی بسیار باهم متناقض اند. وقتی مدیرکل دفتر سلامت وزارت آموزش و پرورش می گوید آمار 30 هزار دانش آموز معتاد که از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر منتشر شده چندان دقیق نیست، می توان به او گفت: «وقتی شما آمار دقیق دانش آموزان معتاد را ندارید، به استناد چه مدرکی آمار 30 هزار را دقیق نمی دانید؟ آقای حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش آب پاکی را روی دست همه ریخت وقتی در پاسخ یک خبرنگار گفت: «من اگر آمار دانش آموزان معتاد را هم داشته باشم، ارائه نمی کنم.» حاجی بابایی اضافه کرد: «اگر از رئیس یک مجموعه ای بپرسند بین شما چند معتاد وجود دارد آیا این رئیس اعلام خواهد کرد چند نفر معتاد دارد؟» وی در پاسخ به این سوال که آیا شما اساساً وجود دانش آموز معتاد را در مدارس قبول دارید، می گوید: «من منکر نیستم که عده ای دانش آموز معتاد داریم اما شما بگویید کجای کشور معتاد وجود ندارد؟» به نظر می رسد آقای وزیر موضوع را در کادر رقابت بین دستگاه ها می بیند و برای اعتیاد نوجوانان اهمیت بالذات قائل نیست.

 اخراج بی سروصدای معتادان

 

تصور برخی مدیران مثل وزیر آموزش و پرورش این است که اعلام آمار آسیب دیدگان تبعات و بار منفی در جامعه دارد بنابراین بهترین روش، کتمان یا پاک کردن صورت مساله است. مدیرکل دفتر سلامت آموزش و پرورش واقع بینانه تر برخورد می کند و می گوید: «متاسفانه ما تنها حدود چهار میلیارد تومان اعتبار داریم ضمن اینکه فاقد مربیان بهداشت به اندازه کافی هستیم.» به گفته مسوولان در حالی که سرانه دانش آموزی مبارزه با مواد مخدر در دنیا 20 دلار است، در ایران حدود نیم دلار به این امر اختصاص داده اند. چندین سال است که بحث آموزش مهارت های ده گانه زندگی در آموزش و پرورش جریان دارد. تهیه کتاب مهارت های زندگی در معاونت پژوهشی وزارتخانه با اما و اگرهای بسیاری مواجه شده است.

 

 

 

 آنچه مسلم است آموزش مهارت های زندگی که یکی از اصول آن یاد گیری «نه گفتن» در شرایط بحرانی است، هنوز به طور رسمی وارد برنامه آموزشی مدارس نشده است و روش برخورد مدیران مدارس با دانش آموزان معتاد روش حذفی است. به محض شناسایی دانش آموز معتاد، اولیای او به مدرسه احضار می شوند. آنها را شماتت می کنند و می ترسانند و دست آخر، سر آنها منت می گذارند و بی سر و صدا پرونده دانش آموز را تحویل پدر و مادر می دهند و امضای آنها را می گیرند که به میل خود پرونده تحصیلی فرزندشان را تحویل گرفته اند. اولیا فرزند معتادشان را برمی دارند و می روند بی آنکه ردی از آنها در جایی مانده باشد. این دانش آموزان رانده شده از مدرسه، معمولاً جذب باندهای توزیع مواد مخدر می شوند. با این روش، موقعی که مدیران آموزش و پرورش ادعا می کنند دانش آموز معتاد نداریم، نمی توان این ادعا را رد کرد. دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر می گوید: «آموزش و پرورش ما هرچه دانش آموز معتاد است از مدرسه بیرون می کند، بعد می گویند هیچ دانش آموز معتادی نداریم. عمده معتادان ما ترک تحصیلی ها هستند.»

اگر قبول داریم دانش آموز معتاد بیمار است، باید ساز و کاری برای مداوا و بازگشت او به تحصیل ایجاد کنیم. مسوولیت هم تنها بر عهده آموزش و پرورش نیست. اخراج از مدرسه و دادن اختیار دانش آموز به اولیایی که معمولاً صلاحیت تربیتی ندارند، دانش آموز را به مسیر بی برگشت و نابودی سوق می دهد

 راهکار

 

هیچ کس از این نظر دفاع نمی کند که دانش آموز معتاد را کنار دانش آموزان سالم نگه داریم. نکته اینجاست که اگر قبول داریم دانش آموز معتاد بیمار است، باید ساز و کاری برای مداوا و بازگشت او به تحصیل ایجاد کنیم. مسوولیت هم تنها بر عهده آموزش و پرورش نیست. اخراج از مدرسه و دادن اختیار دانش آموز به اولیایی که معمولاً صلاحیت تربیتی ندارند، دانش آموز را به مسیر بی برگشت و نابودی سوق می دهد. آموزش و پرورش به جای پاک کردن صورت مساله باید در درجه اول تحقیقات علمی و جامعی درباره اعتیاد و سایر آسیب های اجتماعی در مدارس انجام دهد. محققان آموزش و پرورش توان علمی این کار را دارند. در مرحله دوم با برانگیختن حساسیت، افکار عمومی بودجه و امکانات لازم را طلب کند و در مرحله سوم، برنامه مناسبی برای آموزش پیشگیری از اعتیاد تهیه کند و به اجرا گذارد.

در گام چهارم، ساز و کار مناسبی برای درمان و بازگشت به تحصیل دانش آموزان معتاد تهیه کند و وظایف بخش های دیگر مانند وزارت بهداشت، بهزیستی، مراکز تحقیقاتی، نیروی انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر را تعیین کند. آموزش و پرورش باید به جای برخورد انفعالی و دفعی، ابتکار عمل را در دست گیرد. اعلام وجود دانش آموز معتاد برخلاف تصور مدیران، آسیبی به وجهه آموزش و پرورش نمی رساند چون اعتیاد در جوامع امروزی پدیده ای پیچیده و چندعاملی است. هیچ کس معلم و مدیر و معاون مدرسه را متهم به ترویج اعتیاد نکرده است و نمی کند. انتظار همگان این است که آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی تربیت دانش آموزان، در این حوزه نیز نقش خود را به خوبی ایفا کند.


کودکان خیابانی مثل تابلوهای مسیر تکراری هر روزمان ، همچون اشیایی هستند که معمولاً حتی زحمت نگاه کردن به آن ها را هم به خود نمی دهیم، و وقتی با زمزمه های مخصوص تکدی گری و یا دست فروشی کنار اتومبیل ما توقف می کنند ، وانمود  می کنیم که آنها را ندیده ایم و شیشه اتومبیل را بالا می کشیم

بی زحمت نگاهی به اطراف بکنید

همه ما، یا نه بهتر است بگویم اکثر کسانی که این مقاله را می خوانند، صبح از خواب بیدار شده و بعد از صرف صبحانه دلخواهشان ، احتمالاً فکر کرده اند که امروز هم مثل بقیه روزها چقدر تکراری و یکنواخت است! بعد هم حتماً  طبق سبک و روش و منش های خسته کننده و تکراری هر روز،  فعالیت های معمول خود را آغاز کرده اند و ...و یک چیز دیگر! یک چیز دیگر هم هست که  برای اکثر ما خیلی تکراری شده. مثل تابلوهای خیابان ها به حضور مکرر  آنها عادت کرده ایم . اگر سر راهمان سبز شوند آنها را تماشا می کنیم و اگر نبودند هم –مثل وقت هایی که هستند – اصلاً به آنها فکر نمی کنیم . چون آنقدر مشکلات و درگیری شخصی داریم که دیگر مجالی برای فکر کردن به آنها باقی نمی ماند .

کودکان خیابانی مثل تابلوهای مسیر تکراری هر روزمان ، همچون اشیایی هستند که معمولاً حتی زحمت نگاه کردن به آن ها را هم به خود نمی دهیم، و وقتی با زمزمه های مخصوص تکدی گری و یا دست فروشی کنار اتومبیل ما توقف می کنند ، وانمود  می کنیم که آنها را ندیده ایم و شیشه اتومبیل را بالا می کشیم. حتماً چه قدر به خود افتخار می کنیم که ساده لوح نیستیم تا اسیر دام کسانی شویم که این کودکان را برای کسب درآمدِ بدون زحمت به سراغ ما فرستاده اند. تازه اگر خیلی مهربان و خوش قلب و آخر انسانیت باشیم و حالمان کمی تا اندکی خوب باشد،  نگاهی از سر ترحم به آنها می اندازیم و با کلی احساس  عطوفت و خلوص نیت و پاکی، چند سوال ساده لوحانه و کلیشه ای راجع به سن یا وضعیت تحصیلیشان از آنها می پرسیم، پولی از سر لطف به آنها می دهیم و ... تا چهار راه بعد کاملاً فراموش میکنیم  که با چنان کودکی رو به رو شده ایم، و میرویم تا دغدغه ها و برنامه های شخصی روزانه خود را سر و سامان دهیم .

راستش قصدم از نوشتن مقاله حاضر، این نیست که از این قشر محروم و به واقع مظلوم و به احتمال زیاد مایوس جامعه آماری بدهم، چرا که اگر مایل به کسب اطلاعات در مورد این کودکان باشید، با یک جستجوی ساده در گوگل می توانید کلی اطلاعات و آمار در مورد آنها بیابید. ولی نکته دردناک و تکان دهنده ای که در همه آن مقاله ها و آمارها و اطلاعات در خصوص کودکان خیابانی مشترک است،  وجود کلمات و عبارتهایی است که به راحتی نمی توان از کنار آنها گذشت، عباراتی از قبیل سوءاستفاده‌ جنسی از کودکان، مرگ کودکان به دلیل ابتلا به ایدز، فروختن آنها جهت تجارت اعضای بدن، آموزش و بکارگیری آنها در اماکن فساد و ده ها عنوان و نسبت دیگر به سبب حضور نا متعارف و ناهنجار آنها در خیابان ها، نمونه هایی از این موارد دل خراش است.

با کمی تامل و اندکی مشاهده بر صورت شهر می بینیم که هر روز و هر روز حضور کودکان خیابانی پر رنگ تر و جای پای سازمان های مسئول ساماندهی آنها کم رنگ تر می شود.

فارغ از اینکه چه والدین و یا افرادی باعث حضور این چنینی آنها در خیابانها هستند و اینکه درآمد روزانه آنها نهایتاً به دست چه کسانی می رسد ، همواره جای یک سوال باقی است ، و آن اینکه چه آینده ای در انتظار آن هاست و چند سال بعد که  پا به سنین جوانی بگذارند و دیگر قادر نباشند با برانگیختن حس ترحم از دیگران پولی بستانند، سرنوشت آنها چگونه خواهد بود. جواب کمی تا قسمتی روشن است، یک بزهکار و یا یک فقیر دیگر به شهرمان اضافه می شود و خدا می داند که چه پیامدهایی دامنگیر آنها و جامعه خواهد شد.

کودکان خیابانی

هرچند احتمالاً سخنان و اخبار پراکنده ای در خصوص جمع آوری این کودکان از طریق شهرداری و یا سازمان بهزیستی به گوشتان خورده است ، ولی با کمی تامل و اندکی مشاهده بر صورت شهر می بینیم که هر روز و هر روز حضور کودکان خیابانی پر رنگ تر و جای پای سازمان های مسئول ساماندهی آنها کم رنگ تر می شود.

سخن آخر اینکه قصد از ارائه این مقاله برانگیختن حس مسئولیت خوانندگان عزیز به دیدن این کودکان و نه صرفاً تماشا کردن آنهاست. بیایید حال که قانون و مراکز دولتی متصدی ساماندهی این کودکان، دامان خویش را پس می کشند، ما آغوش خود را برای پذیرش مسئولیت های آنها باز کنیم. کم نیستند مراکز مردمی و غیر دولتی که علیرغم بودجه کم و محدود، به یاری برخی افراد خیرخواه و خیراندیش، برای کمک به این کودکان و همینطور تقویت روح و جسم آنها تاسیس و اداره می شوند.

هرکس می تواند با هر توانی به جمع مدد کاران اجتماعی پیوسته، با هرآنچه که در توان دارد این کودکان را تحت آموزش و یا حمایت قرار دهد. افراد می توانند با علم خود برای تدریس ، با تخصص خود برای معاینه و درمان بیماری های جسمی و روحی کودکان ، با برخی محصولات و تغذیه های مناسب برای تقویت فیزیکی کودکان و همینطور با مال خود به کمک این کودکان بشتابند.

ولی به حتم اگر این مراکز مردمی با قدرت مالی و انسانی بالاتری به فعالیت بپردازند، کم تر شاهد حضور و در نتیجه معضلات و مشکلات ناشی از کودکان خیابانی خواهیم بود، به خصوص آن دسته از کودکانی که علیرغم داشتن خانواده مجبور به حضور این چنینی در اجتماع هستند. در این رابطه هرکس می تواند با هر توانی به جمع مدد کاران اجتماعی پیوسته، با هرآنچه که در توان دارد این کودکان را تحت آموزش و یا حمایت قرار دهد. افراد می توانند با علم خود برای تدریس ، با تخصص خود برای معاینه و درمان بیماری های جسمی و روحی کودکان ، با برخی محصولات و تغذیه های مناسب برای تقویت فیزیکی کودکان و همینطور با مال خود به کمک این کودکان بشتابند.

به امید روزی که دیگر هرگز شاهد وجود نان آوران خردسال در خیابان ها نباشیم !