ماه در حوض بزرگ کاشى است |
آب، آیـیـنـه مـهـتـاب شـده |
|
مـاه مـهمان قشنگ حوض است |
حـوض بـیـچاره دلش آب شده |
|
چـشـم من منتظر خورشید است |
پـیـک خـورشید، سپیده پیداست |
|
از حـرم بـانـگ اذان مـى آید |
آه! ایـن مـنـظره خیلى زیباست! |
|
کـفـتـرى از سر گنبد برخاست |
بـق بـقـو کرد و به پرواز آمد |
|
هـمـرهـش مـرغ نگاه من هم |
رفـت و یـک بـار دگر باز آمد |
|
مـرغ بـى تـاب نـگـاهم اکنون |
بـر سـر گـنـبـد پـاگ آقاست |
|
چـشـمـهـایـم به دلم مى گوید |
راسـتـى گـنـبـد آقـا زیباست! |
|
از حرم، از در و دیوار، این جا |
بـوى جـانـبـخـش دعا مى آید |
|
مـثـل بـوى خوش گلها در باغ
|
هـمـه جـا بـوى رضا مى آید |