نبود عجب که دیده به دیدار می رسد فیض چمن به رخنه ی دیوار می رسد عیبم مکن که حوصله سوز است مستیم پیمانه ی نگاه تو سر شار می رسد دلتنگی از فغان من ،ای غنچه لب،چرا ؟ یک ناله هم به مرغ گرفتار می رسد داردامیدوارمرا بخت سبز خویش آخربه وصل آیته ی زنگار میرسد