با وزش این باد و ریزش برگ های زرد آخرین آتش نیمه مشعل دل ها خاموش می گردد .
عشق بهاری هم چون گلی با طراوت پژمرده می شود و باد ملایم پاییزی صفحات آن را چون دل شاداب من
پراکنده می کند .
غنچه گلهای بهاری چون لبخند شیرندلبران فصل پاییز شکفته و پر پر میگردد .
عشق من نیز مانند آن بلبل بالهوس سر مست که هر دم برگلی زیبا می نشیند با شروع خزان از هم می
پاشد .
به یاد می آورم که در پای غنچه گل سرخی آرمیده بودم گلی بر دست داشتم و به یاد تو آن را می
بوییدمودر عالم خیال بر سینه ام جای می
دادم اما.........
بادی خشن و غضبناک گل برگ ها را پر پر کرد واز دستم ربود . این باد هم به مانند تو دلی از سنگ داشت
زیرا تو هم چنین جفایی در حقم
نمودی .
آری در آن وقت من دیگر
حزن واندوهی در دل رنج کشیده ام نخواهم داشت