چشماتو بستی و حرفی نمیزنی مثل همیشه باز تنها و بی منی مثل غریبه ها خاموش و ساکتی نابود میشم از این حس ناتنی بی حوصله شدی درگیر رخوتی خوابت نمیببره بی هیچ علتی بی هیچ علتی با من بدی ولی من قانعم به این ، هر جور راحتی هر جور راحتی ، هر جور بهتره این لحظه ها فقط ، ای کاش بگذره ای کاش میشد از این لحظه ها برید این سایه ها رو کشت این لحظه رو ندید ای کاش دلهره با من عجین نبود ای کاش میشد از خنده به تو رسید
زیر آسمان شب
دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت
آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت
در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت
من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد
رفت زیر سایه ی یک "مرد" و نام "زن" گرفت
روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت
زنده ام تا در تنم هُرم نفسهای تو هست
مرگ می داند: فقط باید ترا از من گرفت
عاقد: خدا آمد رود به خانه آن همسری که او لباس یاس بر تن کرد زهرا کنار دست او بنشست مولا دیدم که در عرش شور و شوق برپاست بر اوج محبت علی اوجی نیست سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک .
شاهد: رسول خدا (صلی الله علیه واله)
دفتر: لوح محفوظ
مکان: عرش
عروس: کوثر
داماد: حیدر
سالروز ازدواج آسمانیشان مبارک
در بین همسران جهان، شهریار بود
خالق سپرد این زر کاملعیار را
دست کسی که زرگر کاملعیار بود
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت غلط گفتم بلی نه یا علی گفت
برپاگر این بزم شرف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا که عروسی علی و زهراست
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد
در بحر بجز کرامتش موجی نیست
در کل ممالک و مذاهب به جهان
مانند علی و فاطمه زوجی نیست
باز بیا نقره بکوب طلا بریز پولک بپاش اگه که سبزه فدک اگه می چرخه فلکآهنگ مهر علی و زهرا را با صدای مرحوم ناصر عبداللهی به مناسبت سالگرد ازواج این زوج آسمانی بشنوید.
طره نور و غزل به گل نشسته خنده هاش
پدر خاک به آسمون سپرده دلشو
صدای بال فرشته ها میاد یواش یواش
قنوت بسته آسمون به قامت ستاره
رو بوم کعبه ربنا نفس نفس می باره
اگه خدا نسیمشو سپرده به قاصدک
بهونه ی تمومشون مهر علی و زهرا ست
ترانه ها ترانه ها اول عشق همین جاست
روزهایـی کـه بـی تـو می گـذرد گـرچه بـا یـاد تـوست ثـانـیه هـاش آرزو بـاز می کـشد فـریـاد: در کـنار تـو می گـذشت? ای کـاش! دوستت دارم و نمی گویم. تا غرورم کشد به بیماری! زانکه می دانم این حقیقت را که دگر دوستم..... نمی داری....
آسمان بخت من خالی تر است
چشم خود را در شبم ستاره کن
تو برای لحظه ی سخت وداع
با نگاه خود به من اشاره کن
می روم پاییز را باور کنم
دور از چشم حسودان زمین
یار با دستان رنگین غروب
چشم بر هم می نهم ، حالا ببین !
...
در میان شعر هایم می روم
رو به پایانی که آغاز من است
آرزوهایم نیستند دور و برم
مرگ شیرین تر ز آواز من است
می دهم اندیشه هایم را به خاک
خاک می داند که خاکی بوده ام
غربت و تنهایی و عشق تو بود
ورنه من کی از تو شاکی بوده ام !؟
خاک باور می کند قلب مرا
خانه پر می گردد از غوغای مرگ
آه ! ای دستان زمستان و غروب
من کنون آماده ام تا پای مرگ
این معلم یک فرمول را با گچ بر روی تخته سیاه می نویسد به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟
شاید فرمول عشق همین باشد!
نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم ... که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم … خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی ... ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی … یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم ... یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم … یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن .... تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من - مکاشفه مسیح
یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم
…
یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی
…
تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم
…
مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟