در چند سال اخیر، روانشناسان و جامعهشناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداختهاند که قبلاً برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما میشود؟ به نوشته عصرایران? پژوهشگران به این منظور تحقیقات گستردهای در سراسر جهان انجام دادهاند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوعدوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر میگذارد. حوزه جدید روانشناسی مثبت پر از یافتههای جدیدی حاکی از آن است که اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. 10 راهبرد ثابتشده برای افزایش رضایت عبارتند از: 1? لحظات روزانه زندگی را درک کنید هر از چندی مکث کنید تا گل سرخی را ببویید یا کودکان را حین بازی تماشا کنید. کسانی که درنگ میکنند تا وقایعی را که بهطور عادی با عجله پشت سر میگذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فکر میکنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و کاهش افسردگی گزارش میکنند. 2? از مقایسه بپرهیزید چشم و همچشمیجزئی از بسیاری از فرهنگهاست اما مقایسه خودمان با سایرین میتواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد کند. به جای مقایسه کردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف کنید تا به رضایت بیشتری دست یابید. 3? بیش از اندازه به پول توجه نکنید کسانی که پول را در رأس فهرست اولویتهای خود قرار میدهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگهای گوناگون یکسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در کالاهای مادی بجوییم، کمتر آن را مییابیم. رضایت، عمر کوتاهی دارد و گذراست. پولدوستان نیز در آزمون پویایی و خودشکوفایی نمره اندکی میگیرند. 4? اهداف معنادار داشته باشید کسانی که برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش میکنند، بسیار راضیتر از کسانی هستند که رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف میتواند به سادگی یادگرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچهها به شیوهای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل کار و چه در خانه آن است که فعالیتهایی انجام دهیم که از نظر شخصی هم لذتبخش و هم مهم باشد. 5? در کار ابتکار به خرج دهید میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتکاری که به خرج میدهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامیکه خلاقیت به خرج میدهیم، به دیگران کمک میکنیم و راههای بهبود در امور را پیشنهاد میکنیم یا کارهای اضافی انجام میدهیم، از کارمان بیشتر احساس اغنا میکنیم. 6? دوست پیدا کنید و به خانواده اهمیت دهید افراد راضی معمولاً خانواده دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف کمیت رابطه با افراد کافی نیست، بلکه کیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیک نیاز دارد؛ رابطهای که در برگیرنده تفاهم و توجه باشد. 7? لبخند بزنید، حتی زمانی که حالش را ندارید بهنظر ساده میرسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امکانات موجود، فرصتها و موفقیت را میبینند. وقتی آنان به آینده نگاه میکنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور میکنند، معمولا گزینههای مثبت را میبینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشدهاید که نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل میشود. 8? طوری تشکر کنید که گویی واقعاً قدردان هستید کسانی که عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً سالمتر و خوشبینتر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت میکنند. تحقیقات نشان میدهد افرادی که به کسانی که به آنان کمک کردهاند، نامه تشکرآمیز مینویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یک نامه تشکرآمیز تا هفتهها طول میکشد. 9? از خانه بیرون بروید و ورزش کنید تحقیقات نشان میدهد که ورزش میتواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچگونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز بهمراتب کمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان میدهد، امکان تعامل با دیگران را فراهم میکند، هورمونهای عامل احساس خوب را در بدن آزاد میکند و عزت نفس را افزایش میدهد. 10? بخشش را فراموش نکنید نوعدوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل کنید و از این کار مقصودی را بجویید. محققان میگویند کمک به همسایه، داوطلبشدن برای انجام کارهای عامالمنفعه یا اهدای کالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص میشود که مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد که از ورزش کردن یا ترک کردن سیگار هم بیشتر است. گوش کردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارتها، توجه به موفقیتهای دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت میافزاید. محققان میگویند کسانی که برای دیگران خرج میکنند، بیشتر از کسانی که برای خودشان خرج میکنند، احساس رضایت میکنند.
زیر آسمان شب
احساسات و هیجانات نقطه دسترسی به قدرت های درونی ذهن شما هستند. در فرایند برقراری ارتباط با احساسات مهم ترین بخش تمرین تنهایی به طور منظم است. تنهایی و خلوت گزیدن یک فعالیت قوی و مهم است که شما می توانید انجام دهید. زنان و مردانی که به درستی و به طور منظم این فعالیت را انجام می دهند هرگز در دشواری های زندگی دچار سردرگمی و گمراهی نمی شوند. درواقع این فعالیت به آنها در انجام کار درست کمک می کند.
بیشتر انسان ها هیچ وقت از خلوت خود استفاده نمی کنند یا بهتر بگویم در طول عمرشان برای لحظاتی در گوشه ای آرام نمی گیرند و با خود خلوت نمی کنند، در عوض اکثرا مشغول سرگرم کاری هستند یا تلویزیون تماشا می کنند. گویی نشستن در گوشه ای و فارغ از هرگونه فعالیتی خلوت کردن عملی غیرعادی است.
درحالی که گفته می شود انسان ها در لحظاتی که به آرامی و متفکرانه با خود خلوت می کنند، بزرگ می شوند.
چند روش در این زمینه وجود دارد که شما می توانید از آنها بهره بگیرید.
برای استفاده از فواید لحظات خلوت و تنهایی باید حداقل بین 30 تا 60 دقیقه آرام و بی صدا بنشینید. ممکن است اوایل کار به خاطر عادت نداشتن به چنین روندی قادر نباشید این مدت زمان را ساکت و آرام بنشینید اما با تکرار تمرین به تدریج می توانید بر ناآرامی های درونی غلبه کنید. باید از نظر فیزیکی هم در یک جا آرام و بی حرکت قرار بگیرید و در مقابل وسوسه بلندشدن مقاومت کنید. سعی کنید نحوه نشستن شما راست و قائم باشد، چشم ها را باز نگه دارید، از خوردن و آشامیدن و گوش کردن به موسیقی خودداری کنید. معمولا زمان خلوت کردن از 30 دقیقه تا یک ساعت است. کاملا آرام باشید، نفس عمیق بکشید و به چیزی فکر نکنید، بعد از 20 تا 25 دقیقه متوجه می شوید که کاملا راحت هستید آن وقت جریان انرژی را در جسم و مغزتان احساس می کنید که حس خوبی است. در این مرحله شما آماده می شوید برای بهره گیری از فواید لحظات تامل و تفکر.
موجی از افکار
یک نکته باورنکردنی که درباره این موضوع وجود دارد این است که اگر خلوت کردن به طریقه درستی انجام بگیرد تقریبا صددرصد عمل می کند یعنی هنگامی که شما آرام نشستید موجی از فکر و خیال به ذهنتان خطور می کند و به موضوعات بی شماری فکر می کنید تنها کاری که باید بکنید این است که آرام بنشینید و به صدای درونتان گوش کنید.
مهم ترین مرحله در طول این فعالیت جوابگویی به مشکلات و مسایلی مبرمی است که شما با آنها مواجه هستید. پاسخ های آنها همچون قایقی که به آرامی به طرف دریاچه حرکت می کنند به تدریج و به وضوح در ذهن در جست و جویشان بودید، حال به وضوح پیش روی شماست و در این جاست که عمیقا حس رضایت و قدردانی را تجربه می کنید.
به خودتان اعتماد کنید
وقتی از این حالت بیرون آمدید باید دقیقا آن ایده و فکری را که در ذهن شما پدیدار شد انجام دهید. شاید آغاز یک راه جدید و یا دست کشیدن از چیزی باشد. هر چه که هست باید از رهنمودی که در طول دوره تنهایی یاد گرفته اید، پیروی کنید زیرا همه چیز درست می شود و نتیجه بهتر از آن چیزی می شود که شما تصور می کنید. امتحان کنید و نتیجه را ببینید.
باید یاد بگیرید که به خود اعتماد و ایمان داشته باشید و عادت گوش کردن به خود را تقویت کرده و بر طبق رهنمودهای دریافتی اقدام کنید.
چند گام برای به اجرا گذاشتن ایده ها
1 – برای تمرین خلوت کردن یک ساعته، مکان و زمان مشخصی را انتخاب کنید.
2 – در طول روز، به خصوص لحظاتی که اوج کار و مشکلات است چند لحظه کوتاه را آرام و در سکوت بنشینید.
3 – فورا براساس ایده و رهنمودی که در طول خلوت و تنهایی به ذهنتان می رسد اقدام کنید. یک ایده خوب می تواند شما را از ماه ها کار سخت نجات دهد و کلید آن اعتماد است.
منبع: مجله موفقیت
ابن طلحه مى گوید: (1) ... اینک سخن درباره سومین على یعنى على الرضا علیه السلام است و هر که به دقت بنگرد براستى او را وارث ایشان مى یابد و حکم مى کند که وى سومین على (2) است. ایمان و مقام و منزلتش والا و توانمندى وى گسترده و یارانش فراوان و برهانش هویدا و آشکار است تا آن جا که مامون خلیفه عباسى او را از خواص خود قرار داد و در مملکت خویش شریک ساخت و امر جانشینى خویش را به او واگذارد و دخترش را به همسرى او درآورد.
کنیه ها
ابوالحسن و ابوعلی
مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده :
از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»
مناقب و صفات آن حضرت(علیه السلام)
خداوند برخى از آنها را به او اختصاص داده تا به علوّ مقام و ارجمندى اش گواهى دهند.
ابن طلحه بخشى از کرامات آن حضرت را بیان کرده که (( ان شا اللّه )) ما بعضى از آنها را نقل خواهیم کرد.
شیخ مفید - رحمه اللّه - از یزید بن سلیط ضمن حدیثى طولانى از ابوابراهیم امام کاظم علیه السلام نقل کرده است که در همان سال رحلتش فرمود: ((من امسال از دنیا مى روم و امر ولایت به پسرم على همنام دو على مى رسد؛ امّا على اول ، على بن ابى طالب علیه السلام و على دیگر، على بن حسین علیه السلام است ، علم و حلم ، نصرت و محبت ، ورع و دیانت اولى و محنت پذیرى وصبر بر شداید دومى را به او داده اند.(3)
على بن عیسى اربلى - رحمه اللّه - در فصلى که بخشى از خصایص و مناقب و اخلاق کریمه امام رضا علیه السلام را نقل کرده ، (4) به نقل از ابراهیم بن عباس مى گوید: من هرگز ندیدم که چیزى را از امام رضا علیه السلام بپرسند و او نداند و در روزگاران تا زمان او کسى را داناتر از او سراغ ندارم ، مامون درباره هر چیزى به عنوان آزمون از او مى پرسید و او پاسخ مى داد در حالى که تمام سخن و پاسخ و استشهاد وى برگرفته از قرآن مجید بود.
هر سه روز یک مرتبه قرآن را ختم مى کرد و مى فرمود: ((اگر بخواهم کمتر از سه روز ختم کنم . مى توانم ولى من هرگز بر آیه اى نمى گذرم مگر اینکه درباره آن مى اندیشم و درباره شان نزولش فکر مى کنم .))
شب هنگام ، کم خواب و بیشتر روزها روزه دار بود.
در هر ماه سه روز، روزه اش ترک نمى شد. کار خیر بسیار مى کرد و صدقه نهانى بسیار مى داد که بیشتر آن در شبهاى تاریک بود. بنابراین هر که گمان کند نظیر او در فضیلت دیده است ، باور نکن .(5)
از محمّد بن عباد نقل کرده ، مى گوید: حضرت رضا علیه السلام تابستان روى حصیر و زمستان روى پلاس مى نشست ، تن پوشش جامه اى خشن بود امّا در حضور مردم با لباس آراسته ظاهر مى شد.(6)
از اباصلت ، عبدالسلام بن صالح هروى نقل کرده که مى گوید: من داناتر از على بن موسى الرضا علیه السلام را ندیدم و هیچ عالمى هم او را ندیده مگر این که مانند من درباره او گواهى داده است. مامون گروهى از دانشمندان ادیان و فقهاى شریعت و متکلمان را در چندین مجلس با آن حضرت رو به رو کرد و آن حضرت سرانجام بر همه غالب شد تا آنجا که کسى از ایشان نماند مگر آن که به فضل آن وجود گرامى اقرار کرد و به ناچیزى خویش اعتراف نمود.
من از آن حضرت شنیدم که مى گفت : ((در روضه پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى نشستم در حالى که بسیارى از علماى مدینه در آن جا بودند. وقتى که یکى از آنها از حل مساله اى فرو مى ماند همگى به من اشاره مى کردند و مسائل را نزد من مى فرستادند و من جواب مى دادم .))(7)
ابوالصلت مى گوید: محمّد بن اسحاق بن موسى از قول پدرش نقل مى کند که موسى بن جعفر علیه السلام به پسرش مى گفت: ((این برادر شما على بن موسى عالم آل محمّد صلى اللّه علیه و اله است ، مسائل دینتان را از او بپرسید و آنچه را که مى گوید حفظ کنید؛ زیرا من از پدرم جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که به من فرمود: عالم آل محمّد صلى اللّه علیه و اله در صلب تو است ، کاش من او را درک مى کردم که او همنام امیرالمؤ منین علیه السلام است )).(8)
اخلاق و منش امام:
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد." یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید). شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم
شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."
مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است"
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود"
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."
آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود.
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
پی نوشت ها :
1- مطالب السؤال ص 84.
2- على بزرگ و عالیقدر و شریف .
3- ارشاد، ص 285.
4- (( کشف الغمه ، )) ص 274.
5- همان ماخذ، ص 273.
6- همان ماخذ، همان ص .
7- همان ماخذ، همان ص .
8- همان ماخذ، همان ص .
لقب ها
رضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر
مشهورترین لقب
سوگنامه امام رضا علیه السلام
در گزارشهای رسیده، دو سبب برای شهادت امام رضا علیه السلام ذکر گردیده است.
گزارش اول: آب انار مسموم
عبد اللَّه بن بشیر نقل می کند: مأمون به من دستور داد تا ناخنهایم را بیش از حد معمول بلند کنم و در این مورد به کسی هم چیزی نگویم. من نیز چنان کردم.
روزی مرا خواست و چیزى شبیه به تمر هندى به من داد و گفت: این را با دو دست خود خوب بمال و ورز بده. من نیز چنان کردم. سپس برخاست و مرا تنها گذاشت و نزد حضرت رضا علیه السّلام رفت و گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: امیدوارم امروز بهتر شوم، مأمون گفت: من نیز بحمداللَّه امروز خوبم. سپس مامون پرسید: آیا امروز پرستاران و خدمتگزاران خدمت شما رسیده اند؟ حضرت فرمود: نه.
مأمون قیافه ای خشمناک به خود گرفت و بر سر خادمان خود فریاد زد (که چرا رسیدگى به حال آن حضرت نکردهاند).
بعد هم گفت: همین الآن آب انار را بگیر و بخور که براى رفع این بیمارى چاره ای جز خوردن آن نیست. عبداللَّه بن بشیر می گوید: مأمون به من گفت: براى ما انار بیاور. من هم آوردم. بعد مأمون رو کرد به من و گفت: با دست خود آن را فشار بده و آبش را بگیر. من هم این کار را کردم. مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت رضا علیه السلام خورانید و همان باعث شهادت حضرتش شد. ایشان پس از نوشیدن آن آب انار مسمومی که مأمون به او نوشانید دو روز بیشتر زنده نبودند. (1)
گزارش دوم: انگور آغشته به سَمّ
از محمد بن جَهْم نقل شده که امام رضا علیه السلام به انگور علاقه مند بود. [زمانی که مأمون آهنگ قتل او را کرد] مقدارى انگور براى آن حضرت تهیه کردند و چند روز با سوزنهاى زهر آلود که به کاری ترین زهرها آلوده شده بودند حبه های آن را آلوده به سمّ کردند. آنگاه آنها را حضور امام رضا علیه السلام آوردند. حضرت رضا علیه السلام پس از تناول انگور زهر آلود رنجور شده و بدین وسیله به شهادت رسید. (2)
اباصلت هروی می گوید: وقتی مأمون از محضر امام علیه السلام خارج شد من داخل شدم. همین که حضرت مرا دید به من فرمود: « یَا أَبَا الصَّلْتِ قَدْ فَعَلُوهَا » ؛ اباصلت! بالاخره کارخودشان را کردند. اباصلت می گوید: بعد از این جمله شنیدم که حضرت شروع به حمد و ستایش الهی کرد. (3)
مراسم و محل دفن آن حضرت
شیخ مفید (ره) می نویسد:پس از شهادت امام رضا علیه السلام؛ مأمون یک شبانه روز خبر شهادت ایشان را مخفی کرد. بعد از آن سراغ محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) و جماعتی از آل ابی طالب که در خراسان بودند فرستاد. چون حاضر شدند خبر رحلت آن حضرت را به ایشان داد و شروع به گریستن کرد. مأمون خود را بسیار بی تاب نشان داد.
او جنازه آن بزرگوار را صحیح و سالم نشان ایشان داد و آنگاه خطاب به آن جسد مطهر کرده گفت: اى برادر بر من دشوار است تو را در این حال ببینم. من آرزو داشتم که پیش از تو بمیرم (و تو جانشین من باشى) ولى خدا نخواست. سپس دستور داد آن حضرت را غسل داده کفن و حنوط کنند و خود جنازه را برداشت و به همین جایى که اکنون حضرت مدفون است آورد و به خاک سپرد.
همین محل در آن زمان، خانه حمید بن قحطبه بود که در دهى از شهر طوس به نام سناباد (نزدیکى نوقان) قرار داشت. قبر هارون الرشید (پدر مأمون) هم همانجا بود. قبر شریف حضرت رضا علیه السّلام رو به قبله و جلوتر از قبر هارون قرار گرفته است. (4)
پاسخ به یک سوال مهم
شاید این سوال به ذهن بیاید که آیا فاصله ای به این نزدیکی که میان قبر هارون (قاتل امام کاظم علیه السلام) و قبر شریف امام رضا علیه السلام وجود می تواند آثار و برکاتی را از آن حضرت برای آن ملعون به همراه داشته باشد؟
پاسخ این است که اگر عقاید فردی از جهت اصول دین و اعتقاد به امامت و ولایت حضرات معصومین درست باشد و در عمل دچار کاستی ها و معاصی شده باشد چنین همجواری ایی می تواند موثر باشد ( نمونه های فراوانی از این دست رخ داده و نقل هم شده است)
در روایت آمده است انسان که از دنیا می رود اگر اهل ایمان عمل صالح باشد قبر او (یعنی عالم برزخی که او با انتقال از این دنیا وارد آنجا می شود) باغی از باغهای بهشت خواهد بود و اگر اهل کفر و فساد بود قبرش گودالی از گودالهای جهنم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
إِنَّ لِلْقَبْرِ کَلَاماً فِی کُلِّ یَوْمٍ یَقُولُ ... أَنَا رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ. (5)
قبر، عبارتی دارد که هر روز (مرتب) تکرار می کند؛ می گوید: من باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای جهنم هستم.
البته واضح است این دوگانگی و اختلاف به نسبت افرادی هستند که در آن وارد می شوند.
نمونه ای واقعی برای این روایت که قرآن از آن خبر می دهد.
قرآن کریم در مورد قوم کافر و فاسد حضرت نوح علیه السلام تعبیری به کار می برد که ما را در فهم این روایت و آن قانون کلی بسیار یاری می کند. قرآن می فرماید: قوم کافر و جبّار نوح علیه السلام بعد از عصیان و نافرمانی گرفتار عذاب الهی شده و در آب فراوان غرق شدند و همینکه در آب غرق شدند و مردند وارد آتش جهنم شدند.«أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» (6) غرق شدند و بلافاصله وارد آتش شدند.
یعنی با اینکه محل مرگ و دفن آنها آب بود اما آنها بلافاصله پس از هلاکت وارد جهنم برزخی خود شدند.
جریان هارون و مامون و دیگر ظالمان عالم نیز هینگونه است یعنی بلافاصله پس از مرگشان وارد جهنم برزخی خود می شوند و قرار گرفتن جسم پلیدشان در کنار حضرات معصومین علیهم السلام تاثیری در سوز و گداز آنها ندارد.
به علاوه اینکه خداوند متعال با جمله ای که به پیامبرش می فرماید کاملا روشن می کند که اگر کسی اهل ایمان و عمل صالح مبتنی بر آن ایمان نبود دعا و طلب مغفرت کسی حتی برترین مخلوقات الهی یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله هم در مورد او اثر نخواهد کرد.
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» (7)
چه براى آنان آمرزش بخواهى؛ چه نخواهى [یکسان است] اگر براى آنان هفتاد بار هم آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید؛ زیرا آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و خدا گروه فاسقان را هدایت نمىکند.
پی نوشت:
1. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 270
2. همان ص270-271
3. همان ص 270
4. همان ص 271
5. الکافی، ج3، ص: 242
6. آیه 25 سوره نوح علیه السلام
7. آیه 79 سوره توبه
خداوند متعال در قرآن کریم دو بار از خودش با نام رئوف «وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ » (1) و هشت بار با نام رئوف رحیم یاد کرده است؛ مانند این فراز که می فرماید:«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ » (2)
هر چند دو واژه رأفت و رحمت، نزدیک به هم و گاهی در یک معنا به کار می روند؛ اما در بررسی دقیق لغوی این دو به یک معنا نبوده و فرقی ظریف بینشان وجود دارد.
علامه طباطبایی (ره) بعد از اذعان به اشتراک معنایی این دو واژه، درباره فرق بین رأفت و رحمت می نویسد:
فرق میان رأفت و رحمت بعد از آنکه هر دو در اصل معنا مشترکند، این است که رأفت مختص به اشخاص مبتلا و بیچاره است؛ ولی رحمت در اعم از آن (بیچاره و غیر بیچاره) استعمال می شود. (3)
مرحوم مصطفوی در کتاب «التحقیق» خود فرق بین رأفت و رحمت را اینگونه بیان می کند: رأفت، عطوفت، لطف و رحمت خالص و شدید است یعنی لطف و رحمتی است که وقوع درد و ناراحتی را برنمی تابد هر چند آن درد و ناراحتی به مصلحت فرد باشد؛ اما رحمت، صرف عطوفت و مهربانی کردن است مهربانی کردنی که گاهی با درد و ناراحتی فرد نیز همراه است مانند لطف و رحمت یک جراح به یک بیمار علاقه مند به بهبودی. (4)
بنابراین رأفت نوعی لطف و مهربانی است که در آن به هیچ وجه کام فرد تلخ نمی شود؛ هر چند که آن تلخ کامی به مصلحت او باشد و این یعنی عنایتی که صد در صد گواراست.
گذشته از آنکه «رئوف» یکی از اوصاف الهی است خداوند متعال، آخرین فرستاده خود را نیز به این وصف ستوده است:
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ» (5)
یقیناً پیامبرى از جنس خودتان به سویتان آمد که به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است، اشتیاق شدیدى به [هدایتِ] شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.
از دیگر بزرگان و پیشوایان الهی که به این صفت ستوده شده ؛ امام رضا علیه السلام است.
علامه مجلسی در بحارالانوار زیارتی را از امام جواد علیه السلام نقل می کند که در آن خطاب به امام رضا علیه السلام آمده است:
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوف (6)
سلام بر امامی که بر مبتلایان و بیچارگان عنایت و لطف ویژه دارد و در این مهربانیش کوچکترین ناملایمتی دامن گیر آنها نمی شود
همانگونه که در معنای رأفت گذشت؛ رئوف به کسی گفته می شود که بر دیگری لطف و رحمت می کند و این مهرورزی او؛ هیچ طعم تلخ و ناخوشایندی بر کام آن دیگری نمی گذارد. برای مثال به پزشک جراحی که با تیغ و جراحت مریضی را از مرگ نجات می دهد رحیم گفته می شود ولی به او رئوف نمی گویند.
بر اساس آن زیارتی که نقل شد از ویژگی های امام رضا علیه السلام این است که مهر و عنایت او بی درد و ناراحتی، درمانگری می کند و شفا می دهد و با لطفی خاص از افتادگان و درماندگان، دستگیری می کند.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب «منازل الآخرة» حکایتهایی را نقل می کند که بی شک، هر کدام از آنها، جلوه های رأفت و رحمت ویژه امام رضا علیه السلام است.
او چنین می نویسد: از کتاب «حبل المتین» نقل است که میر معینالدّین اشرف که یکى از صلحاء خدّام روضه رضویّه (عَلى ساکِنِها آلافُ السَّلامِ وَ التَّحِیَّةِ) بود نقل کرده که:
در خواب دیدم که در «دارُ الحُفّاظ» یا «کشیک خانه» مبارکه هستم و بیرون آمدم از روضه متبرّکه به جهت تجدید وضو. پس چون رسیدم به صُفّه امیر على شیر، دیدم جماعت بسیارى را که داخل در صحن مطهّر شدند و در جلو آنها شخص نورانى، خوش صورت عظیم الشأنى بود.
در دست جماعتى از آن اشخاص که پشت سر او بودند کلنگها بود. پس همین که به وسط صحن مقدّس رسیدند آن شخص بزرگوار که در جلو آن جماعت بود به آنها فرمود: که بشکافید این قبر را و بیرون بیاورید این خبیث را و اشاره کرد به قبر مخصوصى. پس چون شروع کردند به کندن قبرش؛ از شخصى پرسیدم که این شخص بزرگوار که امر مىفرماید کیست؟ گفت: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است. پس در این حال دیدم که امام ثامن ضامن، حضرت امام رضا علیه السلام عرض کرد که اى جدّاه، از شما مسئلت و خواهش مىکنم که عفو بفرمائید از این شخص که مدفون است در اینجا و ببخشید به من تقصیر او را. فرمود: که مىدانى این فاسقِ فاجر، شُرب خَمْر مىکرد؟ عرض کرد: بلى؛ لکن وصیّت کرد در وقت مرگ خویش که او را در جوار من دفن کنند. پس ما امیدواریم از شما که عفو بفرمائید از او.
فرمود: «به تو بخشیدم تقصیرات او را».
پس تشریف برد آن حضرت و من از وحشت بیدار شدم و بیدار کردم بعض خدّام آستانه مبارکه را و آمدیم به همان موضع که در خواب دیدم. دیدم که قبر تازهاى است و بیرون ریخته شده قدرى از خاک آن پس پرسیدم که صاحب این قبر کیست؟ گفتند: مردى از اَتراک است که دیروز در اینجا دفن شده است.(«دارالسلام» محدّث نورى، 1/267-268) (7)
مرحوم حاج شیخ عباس قمی پس از نقل این جریان چنین می نویسد:
در حکایت تشرّف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر - اَرْواحُنا فِداهُ - و سؤالات او از آن حضرت؛ (8) نقل شده که گفت: گفتم به آن حضرت: سیدنا! صحیح است که مىگویند هرکس زیارت کند حضرت حسین علیه السلام را در شب جمعه پس براى او امان است؟
فرمود: آرى واللَّه و اشک از چشمان مبارکش جارى شد و گریست.
گفتم: سیّدنا! مَسْأَلةٌ. فرمود: بپرس. گفتم: سنه 1269 هـ. ق حضرت امام رضا علیه السلام را زیارت کردیم و در ورود، یکى از عربهاى شروقیّه را که از بادیهنشینان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات کردیم و او را ضیافت نمودیم و از او پرسیدیم که چگونه است ولایت رضا علیه السلام؟ گفت: بهشت است؛ امروز پانزده روز است که من از مال مولاى خود حضرت رضا علیه السلام خوردهام چه حق دارد منکر و نکیر که در قبر نزد من بیایند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت روییده در مهمانخانه آن جناب. آیا این صحیح است؟ علّى بن موسى الرّضا مىآید او را از منکر و نکیر خلاص مىکند؟ فرمود: آرى واللَّه؛ جدّ من ضامن آن است.( «نجم الثاقب» محدّث نورى، ص 484-497، باب هفتم، حکایت 31) (9)
پی نوشت:
1. آیات 207 سوره بقره و 30 سوره آل عمران
2. آیه 143 سوره بقره
3. المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 325
4. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص 6 : التحقیق: هو العطوفة و اللطف و الرحمة الخالصة الشدیدة بحیث لا تقبل وقوع ألم و لا توجب کراهة ما و لو کانت لمصلحة. و أمّا الرحمة: فهی مطلق العطوفة و یلاحظ فیها الصلاح و الخیر و لو کانت ملازمة الألم و الکراهة، کما فی معالجة المریض بما یکرمه.
5. آیه 128 سوره توبه
6. بحارالأنوار، ج99، ص 55
7. منازل الآخرة ص 43-44
8. این داستان را مرحوم حاج شیخ عباس در مفاتیح الجنان نقل کرده است.
9. همان ص44-
رهبر معظم انقلاب اسلامی با حضور در منزل شهیدان مصطفی احمدی?روشن و داریوش رضایی?نژاد، دو دانشمند قربانی ترور، قرآنی را به خانواده?های آنان هدیه کردند و در ابتدای آن یادداشتی مرقوم فرمودند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، یادداشت معظم له به این قرار است: