سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر آسمان شب

                                    

من تنها نیستم, اشکهایم را دارم, اشکهایی که از غم تو بر گونه هایم جاری ست. من تنها نیستم, لحظه ها را دارم, لحظه هایی که یکی پس از دیگری عاشقانه می میرند تا حجم فاصله را کمرنگ تر کنند. من تنها نیستم چرا که خیالت حتی یک نفس از من غافل نمی شود. چقدر دوست دارم لحظه هایی را که دلتنگ می شوم .  دوریت برایم یک دنیا دلتنگی ست و چقدر صبور است دل من, چرا که به اندازه ی تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دور هستم . ولی من باز چشم براهم... چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هدیه کنی . چقدر صبور است دل من که هنوز در آرزوی دیدارت هستم !


 

در زمستانی غبار آلود و دور...یا خزانی خالی از فریاد و شور...

 مرگ من روزی فرا خواهد رسید...روزی از این تلخ و شیرین روزها...

 روز پوچی همچو روزان دگر....سایه ایی از امروز ها دیروز ها....

دیدگانم همچو دالان های نور...گونه هایم همچو مرمر های سرد...

 ناگهان خوابی مرا خواهد ربود....من تهی خواهم شد از فریاد درد...

 می خزند آرام روی دفترهای من....دستهای فارغ از افسون شعر....

یاد می آرم که در دستان من....روزگاری شعله میزد خون شعر...

 خاک میخواهد مرا هردم به خویش...میرسند از ره که در خاکم نهند...

آه شاید عاشقانم نیمه شب....گل به روی گور غمناکم نهند...

 بعد من ناگه به یکسو میروند....پرده های تیره ی دنیای من....

 چشمهای ناشناسی می خزند...روی کاغذها و دفترهای من...

 در اتاق کوچکم پا می نهند....بعد من با یاد من بیگانه ایی....

در بر آیینه نی ماند بجای...تار مویی دستی شانه ایی....

 می رهم از خویش و می مانم ز خویش....

 هر چه بر جا مانده ویران میشود...روح من چون بادبان قایقی...

 می شتابند از پی هم بی شکیب...روزها و هفته ها و ماه ها...

 چشم تو در انتظار نامه ایی....خیره می ماند به چشم راه ها...

 می شتابند از پی هم بی شکیب...روزها و هفته ها و ماه ها...

چشم تو در انتظار نامه ایی....خیره می ماند به چشم راه ها...

لیک دیگر پیکر سرد مرا....می فشارد خاک دامن گیر خاک...

بی تو دور از ضربه های قلب تو...قلب من می پوسد آنجا زیر خاک...

بعدها نام مرا باران وباد...نرم میشویند از رخسار سنگ...

گور من گمنام می ماند به راه...فارغ از افسانه های نام و ننگ...!


فروغ فرخزاد


نظر

ملت ایران روز جمعه یکبار دیگر با حضور در صحنه، هوشیاری، بصیرت و موقع شناسی مثال زدنی خود را به نمایش خواهد گذاشت

پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
درد است که لبریز حقایق شده است
عشق است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است

 


نظر

  


 


هر روز می خوانم برایت شعری از درد


معنای هر یک واژه اش یعنی که برگرد


تنهای تنها مانده ام من بی تو شاید


روزی بدانی بر سرم این غم چه آورد


یک روز شاید تو بخوانی قصه ام را


یا بشنوی از آنچه دنیا با دلم کرد


یک روز شاید وسعت زخم مرا هم


رو کرد این دنیای پرنیرنگ نامرد


من بی تو میمیرم نمی دانی گل من


تو غنچه شادابی و من شاخه ای زرد


من یک جهان خاموشی ام،تو شعر آخر


فریاد شو شعله بزن بر این لب سرد


این خستگی دیگر امانم را بریده


بر لب رسیده جان خسته، زود برگرد


سمیه سبحانی


نظر

چگونه حق ولایت و حاکمیت در عصر غیبت برای فقیه اثبات می شود؟

می دانیم امامان معصوم(علیهم السلام)- بجز حضرت علی (علیه السلام)- حکومت ظاهری نداشتند، یعنی حاکمیت الهی و مشروع آنان تحقق عینی نیافت.

از سوی دیگر در زمانهایی که امامان حاکمیت ظاهری نداشتند، شیعیان در موارد متعددی نیازمند آن می شدند که به کارگزاران حکومتی مراجعه کنند. فرض کنید دو نفر مؤمن بر سر ملکی اختلاف داشتند و چاره ای جز مراجعه به قاضی نبود.

از دیگر سو می دانیم در فرهنگ شیعی هر حاکمی که حاکمیتش به نحوی به نصب الهی منتهی نشود، حاکم غیر شرعی و به اصطلاح طاغوت خواهد بود. در زمان حضور امام، خلفایی که با کنار زدن امام معصوم، بر اریکه ی قدرت تکیه زده بودند، «طاغوت» به شمار می آمدند. مراجعه به حکام طاغوت ممنوع است، چون قرآن تصریح می کند: «یُریدونَ اَن یَتَحاکَمُوا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به؛ می خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! در حالی که امر شده اند به طاغوت کافر باشند.» پس وظیفه مردم مؤمن در آن وضع چه بود؟

خود معصومین(علیهم السلام) راهکار مناسبی در اختیار شیعیان گذاشته بودند و آن اینکه در مواردی که محتاج به مراجعه به حاکم هستید و حاکم رسمی جامعه حاکمی غیرشرعی است، به کسانی مراجعه کنید که عارف به حلال و حرام باشند. و در صورت مراجعه به چنین شخصی حق ندارید از حکم و داوری او سرپیچی کنید این کار ردّ امام معصوم است و ردّ امام معصوم در حدّ شرک به خداست. به مقبوله «عمر بن حنظله» بنگرید که در آن از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل شده است:«من کان منکم قد روی حد یثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانی قد جعلته علیکم حاکماً فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فانّما استخفّ بحکم الله و علینا ردّ و الرّآد علینا کالراد علی الله و هو علی حدالشرک بالله».

«فقیه» در اصطلاح امروز همان شخصی است که در روایات با تعبیر «عارف به حلال و حرام» و امثال آن معرفی شده است.

با توجه به مطالب فوق می توان بر ولایت فقیه در زمان غیبت چنین استدلال آورد که: اگر در زمان حضور معصوم، در صورت دسترسی نداشتن به معصوم و حاکمیت نداشتن او وظیفه مردم مراجعه به فقیهان جامع الشرایط است، در زمانی که اصلاً معصوم حضور ندارد به طریق اولی وظیفه مردم مراجعه به فقیهان جامعه الشرایط است.

 

با توجه به روایات مربوط به عصر غیبت، مثل توقیع مشهور حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) که در آن می خوانیم:«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم؛ یعنی در رویدادها و پیشامدها به روایان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم.»

وقتی اثبات کردیم فقیه در عصر غیبت حق حاکمیت و ولایت دارد، یعنی اوست که فرمان می دهد، امر و نهی می کند و امور جامعه را رتق و فتق می کند و مردم هم موظفند از چنین فقیهی تابعیت کنند. همان گونه که در عصر حضور معصوم، اگر کسی از سوی امام (علیه السلام) بر امری گمارده می شد، مردم موظف بودند دستورهای او را اطاعت کنند. وقتی حضرت علی (علیه السلام) مالک اشتر را به استانداری مصر مأمور کرد، دستورات مالک واجب الاطاعه بود. زیرا مخالفت با مالک اشتر، مخالفت با حضرت علی بود. وقتی کسی، دیگری را نماینده و جانشین خود قرار دهد، برخورد با جانشین، در واقع برخورد با خود شخص است. در زمان غیبت که فقیه از طرف معصوم برای حاکمیت بر مردم نصب شده، اطاعت و عدم اطاعت از فقیه به معنای پذیرش یا ردّ خود معصوم (علیه السلام) است.

به طور خلاصه باید گفت: «اولاً فقیه دارای ولایت تکوینی نیست؛ ثانیاً: ولایت مطلقه فقیه، همان اختیارات معصوم است و مستلزم تغییر دین نیست؛ ثالثاً: اصل ولایت فقیه را هیچ فقیه شیعی منکر نشده است؛ رابعاً: اختلاف فقها در ولایت فقیه، به تفاوت نظر آنان در دامنه ی اختیارات است، نه اصل ولایت.

 

پی نوشت ها :

1-      سوره نساء ، 60

2-      کلینی ، اصول کافی ، ج 1،ص 67

3-      صدوق ، کمال الدین و تمام النعمه ، ج2 ، ص 483

بخش اعتقادات شیعه تبیان


نظر

اصل تنزل تدریجی

می توان با توجه به یک اصل عقلانی، ولایت فقیه را تبیین کرد و آن اینست که اگر امری برای عقلا مطلوب بود، ولی به دلایلی تحقّق آن مشکل یا ناممکن گشت، به طور کلی دست از آن بر نمی دارند، بلکه مرتبه نازلتر آن را انجام می دهند و به تعبیر دیگر از اهمّ دست می کشند و به مهمّ می پردازند. آن ها در امور مهم نیز این درجه بندی را رعایت می کنند. اساساً درجه بندی اهمیت امور به همین منظور است که اگر به دلیل شرایطی امر درجه اول ناممکن یا مشکل شد، امر درجه دوم را جایگزین و بدل آن قرار دهند، این اصل عقلایی را «تنزّل تدریجی» می نامیم. که آن را اسلام نیز پذیرفته است. در فقه موارد فراوانی داریم که در آن ها این اصل اجرا شده است. برای توضیح این مطلب به دو مثال اکتفا می کنیم.

1- فرض کنید کسی قصد خواندن نماز را دارد. ایده آل آن است که نماز به حالت ایستاده خوانده شود، ولی اگر شخصی به علت بیماری قادر به خواندن نماز ایستاده نیست، آیا باید نماز را رها کند؟ همه فقها می گویند: هر مقدار از نماز را می تواند، ایستاده بخواند و هر گاه نتوانست نشسته بخواند. در مرتبه بعدی اگر شخصی نماز را نمی تواند ایستاده بخواند، دستور فقهی این است که نشسته بخواند و اگر نشسته هم نمی تواند، خوابیده بخواند.

2- اگر کسی چیزی را برای جهت خاصّی وقف کرد، مثلاً منافع باغی را وقف شمع حرم امام معصوم علیه السلام کرد، اکنون که شمعی وجود ندارد، منافع آن باغ را چه کنند؟ آیا می توان گفت چون مورد مصرف اولی منتفی است، این مال موقوفه را رها کنیم؟! یقیناً چنین نیست. باید در نزدیک ترین مورد روشنایی مصرف کنیم، مثلاً منافع آن باغ را هزینه برق نماییم، زیرا برق نزدیک ترین امر به شمع است. این را «تنزل تدریجی» می نامیم که اصطلاحاً رعایت «الاهمّ فالاهمّ» نیز نامیده می شود.

 

فقیه عادل، نزدیک ترین فرد به امام معصوم

براساس نظام عقیدتی اسلام، حاکمیت از آن خداست. از طرفی خدای متعال در اداره امور اجتماعی انسان ها دخالت مستقیم نمی کند و حاکمیت را به انبیا و امامان معصوم واگذار کرده است. در موقعیتی که معصوم منصوب از سوی خدا، بر کارهای اجتماع حاکمیت ندارد، چه باید کرد؟ آیا می توان گفت در چنین موقعیتی حکومت را رها کنیم؟! چنین سخنی مقبول نیست، زیرا در جای خودش ثابت شده است که اصل حکومت در هر جامعه ای ضرورت دارد. در اینجاست که ولایت فقیه را با استناد به اصل «تنزل تدریجی» ضروری می دانیم. فقیه جامع شرایط، بدیل امام معصوم علیه السلام است و در رتبه بعد از او قرار دارد. البته فاصله میان معصوم و فقیه عادل بسیار است ولی نزدیک ترین و شبیه ترین افراد به اوست در امر حکومت ظاهری بر مردم.

حاصل آن که خدای متعال در مرتبه اول حاکمیت است، پس از او رسول الله صلی الله علیه واله وسلم و سپس امامان معصوم علیهم السلام حاکم شرعی اند. آیا پس از این، مرتبه چهارمی در حاکمیت وجود دارد؟

باید گفت: در زمان غیبت امام معصوم، طبق دیدگاه شیعیان ولی فقیه مرتبه چهارم از حاکمیت را دارد، زیرا فقیه جامع الشرایط به امام معصوم نزدیک تر است. چون حاکم اسلامی باید واجد صفاتی مانند آگاهی به قوانین و مقررات اسلامی، آگاهی به مصالح اجتماعی، و صلاحیت اخلاقی که ضامن امانتداری و رعایت مصلحت عمومی است باشد. در معصوم تمامی این شرایط وجود دارد، زیرا معصوم به دلیل عصمتش مرتکب هیچ تخلّفی از قانون شرع نمی شود و به سبب علم غیبی که دارد به قوانین شرعی و مصالح جامعه کاملاً آگاه است. فقیه جامع شرایط نیز باید همین شرایط را در رتبه نازل داشته باشد، تا حاکمیتش مشروع باشد. یعنی باید دارای ملکه فقاهت و اجتهاد باشد تا احکام اسلام را به خصوص در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی بهتر از دیگران بشناسد. و نیز باید دارای ملکه تقوی و عدالت باشد تا مصالح جامعه را فدای مصالح شخصی و گروهی نکند و هم چنین باید به مصالح سیاسی و اجتماعی و بین المللی آگاه باشد تا شیاطین نتوانند او را فریب دهند و از مسیر عدل و قسط منحرف کنند.

بخش اعتقادات شیعه تبیان

 


خبرگزاری فارس: موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نام ومشخصاتش را نوشته. گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!» او خندید و گفت «می‌دانم که برویم جلو، برگشتی نداریم و همانجا می‌مانیم؛ بعدها که بچه‌ها آمدند برای برگرداندن جنازه‌هایمان از این اسامی، جنازه را شناسایی کنند» و همین هم شد.

                                                                                                                      

 

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، در حالی که واحدهای مهندسی دشمن به صورت متمرکز در احداث موانع و خاکریزهای با فاصله 500 متر از خط خودی در منطقه عملیاتی «کربلای 5» تلاش می‌کردند و 7 تا 10 خط پدافندی متوالی تشکیل داده بودند، طرح عملیاتی دیگری در منطقه شلمچه در دستور کار سپاه پاسداران قرار گرفت تا با اجرای عملیاتی محدود، خطوط منطقه تصرف شده در عملیات «کربلای 5» را اصلاح و حتی‌المقدور به کانال زوجی نزدیک کند.

در راستای این عملیات که در بامداد 18 فروردین 1366 با نام «کربلای 8» و با رمز مقدس «یا صاحب‌الزمان(عج)» آغاز شد، دو قرارگاه عملیاتی با نیرویی برابر 30 گردان از دو محور وارد عمل شدند و به رغم شکستن خطوط دشمن، نتوانستند موقعیت جدید را تثبیت کنند.

در این عملیات دشمن با نگرانی از پیشروی رزمندگان در شرق بصره با حداکثر توان شیمیایی و استفاده از عامل گاز سیانور و آتش توپخانه به همراه پاتک‌های سنگین، نیروهای ما را مجبور به عقب‌نشینی کرد.

در ایام بزرگداشت شهدای این عملیات، «محمدرضا فاضلی‌دوست» که مسئول مخابرات گردان شهادت لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) بوده است، در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، خاطره‌ای از فرمانده شهید «علی اصغر ارسنجانی» را روایت کرد:

شهید علی‌اصغر ارسنجانی فرمانده گردان میثم تمار لشکر 27

روز دوم عملیات «کربلای 8» حاج محمد اسماعیل کوثری به منطقه آمد؛ تمام فرمانده گردان‌ها در سوله فرماندهی به خط شدند که آخرین تحرکات، برنامه‌ها و نقشه‌ها مرور شود؛ شهید «علی‌اصغر ارسنجانی» فرمانده گردان میثم تمار از لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) هم بین فرماندهان بود.

موقع بیرون رفتن از سوله، دیدم شهید ارسنجانی روی دو تا جیب و پشت پیراهن و جیب شلوارش نوشته است «علی اصغر ارسنجانی، اعزامی از تهران».

به او گفتم «حاجی، تابلو اعلانات درست کردی!» او هم خندید و گفت «می‌دانم که برویم جلو، برگشتی نداریم و همانجا می‌مانیم؛ بعدها که بچه‌ها آمدند برای برگرداندن جنازه‌هایمان از این اسامی، جنازه را شناسایی کنند».

 

فرزند شهید ارسنجانی در کنار قاب عکس پدر

همین هم شد. شهید ارسنجانی و خیلی از دوستان همرزم ما در این عملیات به شهادت رسیدند؛ و وقتی مدت‌ها بعد بچه‌ها برای شناسایی و بازگرداندن پیکر شهدا به منطقه رفتند، پیکر شهید ارسنجانی را از روی همان نام و نشانی که روی لباسش نوشته بود، شناسایی کردند.


                                                                                                           

 

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، عصرامروز نوشت: "موسیقی سنتی" یکی از هنرهای اصیل ایرانی با الهامات دینی و مذهبی است که اساسا مفاهیم والای فرهنگی و انسانی را به مخاطب منتقل می کند و مطمئنا پیش از مطرح کردن هرگونه "انتقاد" در این حوزه باید حرمت "پاک" این حوزه را در نظر بگیریم و صراحتا اعلام کنیم که " غالب هنرمندان فعال در حوزه موسیقی سنتی از هرگونه فساد اخلاقی پاک و منزه هستند " و موضوع این گزارش کسانی هستند که در صورت فراگیر شدن افکار و عقاید ناثوابشان در حوزه هنر، آسیب های جبران ناپذیری را به بار خواهند آورد.

* موسیقی سنتی؛ هنری "ایرانی-اسلامی" با طرفداران "خاص"

برپایه این گزارش، "موسیقی سنتی" از جمله هنرهایی است که طی سال های سپری شده از عمر انقلاب اسلامی آن طور که باید و شاید به آن پرداخته نشده و این موسیقی در میان توده های جامعه کمی مهجور مانده است؛ البته هستند طرفداران پر و پا قرص و "خاص" موسیقی سنتی که لحظه ای گوش دادن به یک آواز سنتی در دستگاه های ماهور و دشتی و ابوعطا و ... را با ساعت ها موسیقی جاز و راک غربی آن هم با مفاهیم سخیف و مبتذل عوض نمی کنند.

هنر موسیقی سنتی پس از گذشت 33 سال از عمر انقلاب اسلامی اساتید بزرگی چون حسام الدین سراج، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان، جلال ذلفنون و ... را به خود دیده است که اکثر آنها را می توان به عنوان الگو و اسوه اخلاق به جوانان معرفی کرد و اساسا موسیقی سنتی هنری است که هسته و درون مایه اصلی آن بر پایه اشعار عرفانی و روحانی شاعرانی چون، حافظ و مولوی و سعدی و عطار و ... پایه ریزی می شود و در ذات "فساد آور" نیست؛ پس چطور می شود که امروز شاهد فعالیت برخی افراد در این حوزه هستیم؟ و شاید سوال اصلی را باید این گونه مطرح کنیم که "چه بلایی بر سر دانشجویان و هنرجویان رشته های هنری می آید که پس از چند سال تحصیل در دانشگاه های ایران اسلامی تمام شئونات مذهبی را زیر پا گذاشته و به جای ترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی در جامعه آن هم با توسل به ابزار قدرتمند هنر به فردی فاسد و ضدارزش تبدیل می شوند؟"

و نکته جالب این داستان این جاست که پس از سال ها هزینه برای تربیت و پرورش این دانشجویان با استفاده از بودجه های دولتی، باید برای از میان برداشتن "معضلی" تلاش کنیم که خود آن را به بار آورده ایم! و به هیچ وجه متوجه این مسئله مهم نیستیم که این دانشجویان از کشوری دیگر وارد ایران نشده اند و حاصل دسترنج اساتید و علوم دانشگاه های خودمان هستند.

* "علوم فاسد" و بلایی که بر سر دانشجویان "رشته های هنری" می آید

مطمئنا پاسخ سوالات و ابهامات گسترده در این خصوص باز هم حول یک محور می گردد؛ "علوم انسانی غربی" و این چه قدرتی است که طی هر سال تحصیل دانشجویان، ذره ذره ایمان و اعتقاداتشان را از بین می برد؟ تا اکنون پس از افشاگری های بازیگران هنرهفتم از فساد در سینمای ایران شاهد فساد در موسیقی آن هم موسیقی سنتی باشیم!

صراحتا باید گفت که علوم انسانی غربی "ترجیع بند" فساد در همه رشته های هنری است.

اما همانطور که در تصاویر ذیل مشاهده می کنید یکی دیگر از آفت های رشته های هنری در دانشگاه های کشور که مطمئنا نمی توان به راحتی از آن گذشت، "عدم رعایت حریم دختر و پسر و محرم و نامحرم در رشته های مذکور است" و همین عدم رعایت حدود شرعی موجب می شود تا این دانشجویان پله پله به فساد نزدیک شوند و بشود آنچه که نباید شود.

* "تصاویری" که خود گواه عمق فاجعه هستند

همانگونه که در تصاویر ذیل که مربوط به "3 گروه موسیقی سنتی مختلف می باشد مشاهده می کنید؛ "ابتدا دانشجویان چند عکس یادگاری "مختلط" در کلاس با هم می اندازند، بعد چند عکس یادگاری "مختلط تر"، بعد چند عکس یادگاری مختلط تر در "سفر"، بعد چند عکس یادگاری در "کنسرت"، بعد چند عکس یادگاری در "پارتی های شبانه" و بعد...

البته سایت "عصرامروز" به هیچ وجه با هدف شناسایی این افراد تصاویر فوق را منتشر نکرده است و تنها قرار است مخاطبان این گزارش با مشاهده این تصاویر و مقایسه آن با آنچه که گفته شد، به درک صحیح تری از این موضوع برسند؛ چه آنکه تصاویر به حدی محو شده اند که به هیچ وجه قابل شناسایی نباشند اما تصاویر واقعی بوده و مربوط به گروه های موسیقی سنتی می باشد که تصاویر اصلی آن موجود است.

«گروه الف»

عکس مختلط گروه "الف" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "الف" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "الف" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "الف" در سفر تفریحی

 

عکس گروه "الف" در کنسرت دانشگاهی

 

عکس مختلط گروه "الف" در پارتی مبتذل شبانه

«گروه ب»

عکس مختلط گروه "ب" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "ب" در حال تمرین پیش از کنسرت

 

عکس مختلط گروه "ب" در سفر

 

عکس مختلط گروه "ب" در پارتی شبانه

 

عکس مختلط گروه "ب" در پارتی شبانه

 

عکس مختلط گروه "ب" در پارتی شبانه

«گروه ج»

عکس مختلط گروه "ج" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "ج" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "ج" در کلاس دانشگاه

 

عکس مختلط گروه "ج" در سفر

 

عکس مختلط گروه "ج" در سفر

 

عکس گروه "ج" پیش از کنسرت

 

عکس مختلط گروه "ج" در پارتی شبانه

مسلما ذات هنر فاسد نیست و این ریشه های غربی و کفرآلود آن است که امروز این پدیده زیبای خداوندی را به این حال و روز درآورده است و به نظر می رسد انتظار از مسئولان فرهنگی برای اصلاح اموری این چنینی، دیگر انتظار به جایی نباشد؛ زیرا که بارها مسائلی از این دست طی سال های گذشته مطرح شده، اما اقدام درخوری صورت نگرفته است؛ "پس از دلسوزان حوزه فرهنگ درخواست می شود تا با درایت و تدبیر خود فکری به حال این علوم انسانی مفلوک غرب زده در همه رشته ها مخصوصا رشته های هنری بکنند تا تصویر هنرمندانه تری در انتظار هنر این مرز وبوم باشد"