سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر آسمان شب

نظر

مقدّمه
در تاریخ هموار نسل ها پی درپی آمده اند و تحولات اجتماعی و تاریخی را رقم زده اند. این دگرگونی ها گاه رو به سوی رشد و تعالی داشته و گاه رو به افول و تباهی. بنابراین، انسان همواره در حال حرکت بوده و میان پدران و مادران از یک سو و فرزندان و جوانان از سوی دیگر فاصله و تفاوت هایی پدید آمده است.
اگر فاصله میان نسل های جدید از نسل های پیشین در نقاط ضعف و کاستی ها باشد، بسیار پسندیده و حتی برای اعتلای جامعه ضروری است، اما اگر این فاصله ها از ویژگی های مثبت و ارزنده صورت گیرد، بی تردید سبب زوال و افول جوامع می گردد.
امروز نسل جوانی که در دوران حکومت اسلامی زاده شده و زیسته است، به بلوغ فکری و اجتماعی رسیده و در آستانه حضور در عرصه های گوناگون اجتماعی است و می توان گفت: تا حدی حضور خود را تحقق بخشیده است، بدون شک در تفکّر و نگرش تفاوت ها و فاصله هایی با نسل گذشته ـ که در پیروزی انقلاب نقش ایفا کرد ـ دارد. در حقیقت، پرسش اصلی مسئله ای فراتر از فاصله نسل هاست.
در این تحقیق می کوشیم تا دریابیم فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی چیست؟ به دیگر سخن، آیا نسل سوم در موضوع انقلاب اسلامی فاصله ای با نسل گذشته پیدا کرده است یا نه؟ و اگر فاصله ای هست به چه علت روی داده و چگونه می تواند در راستای رشد و اعتلای جامعه و انقلاب اسلامی مفید واقع شود؟

فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی
نسل اول انقلاب که از سال های آغازین (1341ـ1342 ش) به رهبری امام خمینی نهضت را آغاز کرد و نسل دوم که در پیروزی انقلاب اسلامی مشارکت داشت و در دفاع مقدس حضور خود را نمایاند مشکل چندانی با انقلاب و روند شکل گیری و پیروزی آن ندارد. اما نسل سوم که پس از انقلاب اسلامی متولد شده و اکنون با پشت سر گذاشتن دوران کودکی و نوجوانی از هویت خود پرسش می کند، در شناخت انقلاب اسلامی با دو مشکل جدی مواجه است:
1. توان مقایسه پیش و پس از انقلاب را جز با استفاده از منابع تاریخ معاصر ندارد;
2. بار مشکلات و دشواری های سال های پس از انقلاب را از دوران کودکی تاکنون متحمل شده است. بنابراین، حق دارد که در آرمان های انقلاب تردید کند و به این سو و آن سو نظر اندازد و این پرسش را پیش بکشد که آیا سبک بهتری برای زندگی و الگوی کارآمدتری برای حکومت وجود ندارد؟
این تردید، و پرسش ها نمود فاصله ای است که نسل سوم از انقلاب اسلامی یافته; فاصله ای که اساس آن تاریخی است ولی به علت مشکلات جدی در نهاد تعلیم و تربیت و ناتوانی جمهوری اسلامی ایران در جامعه پذیر کردن نسل سوم با آن مواجه هستیم.
در اینجا پرسش ما از فاصله نسل ها نیست، بلکه مسئله اصلی فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی است. فاصله نسل ها همیشه و در همه جوامع بوده است، هرچند در بعضی از خانواده های جامعه امروز ما نیز ممکن است فاصله نسل سوم از انقلاب فاصله نسلی هم باشد; مانند خانواده ای مذهبی که فرزندشان متعهد نیست. در مواردی هم ممکن است فاصله نسلی باشد ولی فاصله از انقلاب نباشد; مثلا خانواده ای مذهبی با تحصیلات معمولی که فرزندانشان آن عقاید را پذیرفته اند ولی تحصیلات عالی دارند. بنابراین، می توان گفت: شاخص های فاصله نسل ها با شاخص های فاصله از انقلاب متفاوت است. یکی از تفاوت های این دو مسئله آن است که می توان فاصله از انقلاب را نه تنها به نسل سوم، بلکه به کل جامعه تعمیم داد. جوانان به عکس بزرگسالان که هویت اجتماعی تثبیت شده دارند و در شرایط زندگی جا افتاده اند، در جستوجوی هویت اند و از خویش و از جامعه پرسش می کنند تا از خود و جامعه خود تصور درستی پیدا کنند. از این رو، اگر پاسخ درست و کافی به آنان داده نشود از ارزش ها و آرمان ها و حتی تاریخ خود فاصله پیدا می کنند. امروزه در جامعه ما که عوامل وابستگی به ویژه در حوزه فرهنگ به صورت همجمه فرهنگی عمل می کند، این مسئله بسیار اهمیت پیدا کرده و پرداختن به آن ضروری است تا با یافتن علت این فاصله و راه های نزدیک سازی نسل سوم به انقلاب، هویت اجتماعی و منافع و مصالح ملی و دینی را حفظ و تأمین کنیم.

قشربندی هنجاری نسل سوم
پژوهش های مفصل میدانی و مصاحبه با گروه های مختلف جوانان نشان می دهند که می توان آن ها را در یک قشربندی چهارگانه از لحاظ فاصله با انقلاب اسلامی گنجاند:1
1. نزدیک ترین قشر از نسل سوم به انقلاب اسلامی کسانی هستند که هنجارهای عالی انقلاب را که مبتنی بر اندیشه ها و ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی است پذیرفته اند و خواهان دگرگونی هنجارهای نهادمند جامعه و هماهنگ سازی آن ها با هنجارهای عالی انقلاب می باشند. گروه مرجع این قشر معمولا شهدا و مردان بزرگ تاریخ ایران اند که تقوا و معرفت و مبارزه با ظلم و استکبار را باهم جمع کرده و نام نیک از خود بر جای گذاشته اند. این قشر که مثل سایر قشرها متأثر از خانواده های خود هستند، معمولا از جوانان بسیجی یا جوانانی که با گونه های مختلف در فعالیت های اجتماعیوفرهنگی مشارکت می کنند، تشکیل شده و به طورکلی به تحصیلوورزش و حضور در مراسم مذهبی علاقه مندند. توجه به آینده جامعه یکی از ویژگی های عمومی آن هاست.
2. قشر دیگر هنجارپذیران دوگانه اند; یعنی کسانی که هم هنجارهای عالی را پذیرفته اند و هم هنجارهای نهادمند را، اما برای تحول آن ها احساس ضرورت نمی کنند و هرجا که تضادی در میان آن ها باشد با ملاحظه منافع شخصی از آن می گذرند. این گروه بیشتر به فکر آینده خود هستند و به حسب شرایط اموری را دنبال می کنند که فکر می کنند به نفع شان است; درس یا کار تفاوتی نمی کند، ممکن است ترک تحصیل کرده و دنبال یک کار خوب اقتصادی بروند و یا همزمان با کار به تحصیل ادامه دهند. گروه مرجع اینان معمولا مسئولان هستند. وقتی تضادهای زندگی شان را گوشزد می کنید، به تضادهایی که در جامعه وجود دارند اشاره می کنند که در عین حال مسئولان و مدیران جامعه که خود را مقیّد به هنجارهای عالی می دانند از آن ها می گذرند. هنجارپذیران دوگانه به هنجارهای نهادمند ملتزم هستند و معیار سنجش رفتار خود را در مسئولان یافته اند.
3. گروه سوم هنجارپذیران غربگرا هستند که اساساً هنجارهای عالی انقلاب را نپذیرفته و هنجارهای نهادمند را به گونه ای غربی تفسیر می کنند و مایل به هماهنگی هرچه بیشتر با غرب هستند. گروه مرجع این ها روشن فکران غربگرا هستند. آنان معمولا در خانواده های مرفّه و فرنگ دیده زندگی می کنند. این گروه با اینکه اذعان می کنند آینده جامعه برایشان اهمیت دارد، اما چندان احساس همبستگی با جامعه نمی کنند و بیشتر به فکر پیشرفت انسان در فنّاوری و فضای تمدّن غربی هستند و اگر جامعه ایران خود را با آن منطبق نسازد خود را بیشتر عضوی از جامعه غربی می دانند تا جامعه ایران.
4. چهارمین گروه، هنجارگریزان هستند که نه هنجارهای عالی را می پذیرند و نه هنجارهای نهادمند را و به نوعی بی قیدی و بی دولتی اقبال میورزند. گروه مرجع آن ها گروه های مبتذل جوانان غربی است و بیشتر به حال می اندیشند تا به آینده. به درس و کار رغبتی ندارند و از زندگی چیزی نمی خواهند به شرط اینکه خوشی از ساعتشان فراهم باشد. در غیر این صورت، با زمینوزمان دشمن اند. در این گروه انحرافات اجتماعی و اخلاقی زیاد به چشم می خورد.

مقایسه قشرهای نسل سوم
فاصله این چهار قشر از انقلاب اسلامی به همان ترتیبی است که ذکر شد; زیرا هنجارپذیران انقلابی که می توان آن ها را گروه ایده آلیست نامید، اندیشه ها و ارزش های اساسی انقلاب را پذیرفته اند و اگر مشکلی دارند با عوارضی است که گریبانگیر جامعه اسلامی شده است; برای مثال، اگر انتخاباتی باشد آن ها بی تردید شرکت در آن را مهم و بلکه تکلیف تلقّی می کنند، هرچند که ممکن است به بعضی از ناهماهنگی های آن با هنجارهای عالی انتقاد داشته باشند; مثلا، نحوه تبلیغات برخی کاندیداها را نپسندند.
اما هنجارپذیران دوگانه که گروه رئالیست هستند، تا حدی به هنجارهای عالی انقلاب آشنایی دارند، ولی چون شناخت شان کافی نیست نسبت به آن التزام کامل ندارند. برای نمونه، به نظر این قشر، انتخابات چیز خوبی است و سعی می کنند در آن شرکت کنند، ولی اسراف اقتصادی و بی اخلاقی سیاسی را هم از لوازم طبیعی آن به حساب می آورند.
هنجارپذیران غربگرا یا گروه مدرنیست اساساً شناختی از هنجارهای عالی انقلاب ندارند. مطالعات میدانی نشان می دهند همه آن ها حقیقت انقلاب را درست درک نکرده و حتی تصوری از هنجارهای عالی انقلاب اسلامی ندارند. برای نمونه، تلقّی آن ها از انتخابات یا فریبی برای ظاهرسازی حکومت اسلامی است و یا مبنایی برای مشروعیت مردمی است که البته باید با مبانی دموکراتیک منطبق شود و در غیر این صورت، آنچه در جامعه ماست یک انتخابات واقعاً دموکراتیک نیست. به نظر می رسد که بسیاری از افراد این قشر با مباحث فکری مناسب و آشنا شدن با حقیقت و هنجارهای انقلاب به گروه اول نزدیک شوند.
در نهایت، هنجارگریزانند که به نوعی آنارشیست هستند و نیاز به تربیت و حتی تنبیه جدّی دارند. این ها اگر بخواهند به موضوعی مثل انتخابات توجه کنند، در نهایت، آن را نوعی بازی می دانند که دیگران برندگان آن خواهند بود.