سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر آسمان شب

در سال 1946 در سرت زاده شد؛ در سنت و ساختاری قبیله ای به جوانی رسید؛متأثر از جمال عبدالناصر به سال1969 کودتا کرد و با برانداختن حکومت ملک ادریس دولتی توتالیتر برپا کرد؛42 سال با کیش شخصیت بر کشور لیبی حکم راند؛ و امروز خبرگزاری ها از پایکوبی لیبیایی ها در مرگش، خبر و عکس و فیلم منتشر کردند. روز شمار سقوط دیکتاتور از رنج انقلابیون برای سرنگونی کسی حکایت دارد که یکی از طولانی ترین دیکتاتوری ها قرن بیستم را تاسیس کرد


 

قذافی اور اس کے بیٹے ہلاک

نبرد برای سرنگونی معمر قذافی نسبتا طولانی بود ، نبردی که از اوایل سال جاری میلادی آغاز و در اواخر آن به پایان رسید . روز شمار سقوط  حکومت 42 ساله قذافی ، این نبرد نسبتا طولانی را به تصویر می کشد: 

15فوریه 2011: موج اعتراضات مردمی از تونس و مصر به لیبی سرایت می‌کند. درگیری‌ میان مخالفان و هوادارن قذافی در بنغازی زخمی‌های زیادی برجای می‌گذارد. این درگیری‌ها نبردهای خونین را به دنبال دارد.

25 فوریه: نیروهای دولتی از بنغازی رانده می‌شوند. این شهر به پایگاه اصلی مخافان تبدیل می‌شود. آمریکا لیبی را تحریم می‌کند.

27 فوریه: بخشی از مخالفان "شورای ملی موقت" را در بنغازی تشکیل می‌دهند. تا این تاریخ هزاران نفر کشته یا زخمی شده‌اند. نبردها ادامه می‌یابد.

2 مارس: جنگنده‌های قذافی مواضع مخالفان را در شرق کشور بمباران می‌کنند. شورای ملی لیبی خواستار ایجاد حریم "ممنوعیت پرواز" می‌شود.

17 مارس: شورای امنیت سازمان ملل متحد ایجاد حریم "ممنوعیت پرواز" را تصویب می‌کند. آلمان رای ممتنع می‌دهد. قذافی تهدید به راه‌انداختن حمام خون می‌کند.

18 مارس: رژیم قذافی پیشنهاد آتش‌بس می‌دهد، اما انقلابیون می‌گویند که سرکوب از سوی رژیم ادامه دارد.

19 مارس: حریم "ممنوعیت پرواز" با توسل به زور با رأی مثبت شورای امنیت سازمان ملل برقرار می‌شود. جنگنده‌های متحدین کشورهای غربی، به رهبری نظامی ناتو، بر فراز بنغازی به پرواز در می‌آیند.

21 اوت: قذافی هواداران خود را به «جنگ تا آخرین قطره خون» فرا می‌خواند. بعد از درگیری‌های مسلحانه شدید در طرابلس، صدها نفر در میدان سبز سقوط دیکتاتور را جشن می‌گیرند. قذافی پنهان می‌شود.

24 اوت: درگیری‌های مسلحانه در طرابلس و مناطق دیگر ادامه می‌یابد. دولت موقت اعلام می‌کند، ظرف 8 ماه پس از سقوط قذافی انتخابات آزاد در لیبی برگزار خواهد شد.

25 اوت: نخستین وزیران دولت موقت در میان استقبال مردم وارد طرابلس می‌شوند. یک واحد ویژه ارتش بریتانیا در جست‌وجوی قذافی و پسران او است.

قذافی در واقع، با پرورش دادن یک کیش شخصیت کنترل خود را بر یک "حکومت پلیسی" افزایش می داد و در دهه 1980 میلادی حتی صنعت و تجارت بخش خصوصی را هدف قرار داده و سیاست کتاب سوزی را نسبت به کتابهای "منحرف" در پیش گرفت.

29 اوت: سوفیا همسر، هانیبال و محمد پسران و عایشه دختر قذافی به الجزایر می‌گریزند.

8 سپتامبر: قذافی خبرهای مربوط به فرار خویش به نیجر را تکذیب می‌کند. اما خبر می‌رسد که کاروان خودروهای حامل نمایندگان بلندپایه رژیم از مرز  گذشته‌اند.

12 سپتامبر: السعدی، یکی دیگر از پسران قذافی نیز به نیجر می‌گریزد.

13 سپتامبر: مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای ملی انتقالی در برابر هواداران این شورا در طرابلس می‌گوید که در لیبی باید یک حکومت اسلامی معتدل قانونمدار با الگوی ترکیه ایجاد شود.

15 سپتامبر: نیکلا سارکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه و دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا به عنوان نخستین سیاستمداران غربی وارد طرابلس می‌شوند. این دو، مهم‌ترین مدافع و محرک دخالت نظامی ناتو در لیبی بوده‌اند.

16 سپتامبر: مجمع عمومی سازمان ملل متحد عضویت مخالفان قذافی را در این سازمان تضمین می‌کند. همزمان، انفلابیون حمله به آخرین پایگاه دیکتاتور پیشین را آغاز می‌کنند.

22 سپتامبر: نیروهای شورای ملی انتقالی با تصرف تعداد زیادی از واحه‌ها، راه‌های فرار قذافی را از میان صحرا به کشورهای همسایه آفریقایی می‌بندند.

عرب-تونس-قذافی-لیبی

 28سپتامبر:


 گقته می‌شود که قذافی در یک منطقه مرزی میان لیبی، الجزایر و تونس دیده شده است. او در پیامی که از تلویزیون الرای سوریه پخش می‌شود اعلام می‌کند که ترجیح می‌دهد در کشور خودش شهید شود.

17 اکتبر: شبه‌نظامیان شورای موقت ملی شهر بنی ولید را تصرف‌می‌کنند. به این ترتیب تنها بخشی از شهر سرت، زادگاه قذافی، در کنترل وفاداران او باقی می‌ماند.

20 اکتبر: پس از آخرین درگیری‌های مسلحانه، بخشی از وفاداران دیکتاتور لیبی از سرت می‌گریزند و گروهی از آن‌ها دستگیر می‌شوند. خبر می‌رسد که معمر قذافی کشته شده است.

اما سرهنگ قذافی که بود و چه کرد ؟ 

معمر قذافی در سپتامبر سال 1969 در پی یک کودتای نظامی و با سرنگونی حکومت ملک ادریس، شاه لیبی، به قدرت رسید. قذافی در آن زمان یک افسر 27 ساله و تحت تاثیر افکار جمال عبدالناصر، رییس جمهور کشور همسایه مصر، قرار داشت. او در طی نزدیک به 41 سال در قدرت یک نظام سیاسی جدیدی را در لیبی بنا نهاد.

 سرهنگ قذافی در سال 1946 در شهر سرت به دنیا آمد. خانواده او از یک عشیره بادیه نشین بودند و او اغلب به ریشه های ساده و قبیله ای خود استناد می کرد و حتی از میهمانان رسمی حکومت لیبی در چادر خود استقبال می کرد و در سفرهای خارجی نیز چادرش را در کشور میزبان بر می افراشت.

او مشروعیت خود را ابتدا بر اساس اجرای سیاستی ضد استعماری بنا نهاد و فلسفه سیاسی خود را بر اساس حکومت توده ای در کتابی کوچک موسوم به کتاب سبز تشریح و منتشر کرد. در لیبی قذافی، حاکمیت ظاهرا توسط خود مردم و از طریق شوراهای انقلابی محلی اعمال می شد ولی در عمل تمام تصمیمات اساسی توسط او گرفته می شد و ثروت کشور نیز در دست او بود.

قذافی در واقع، با پرورش دادن یک کیش شخصیت کنترل خود را بر یک "حکومت پلیسی" افزایش می داد و در دهه 1980 میلادی حتی صنعت و تجارت بخش خصوصی را هدف قرار داده و سیاست کتاب سوزی را نسبت به کتابهای "منحرف" در پیش گرفت. 

اما قیامی که به سرنگونی قذافی انجامید از  شهر بنغازی در شرق لیبی شروع شد. مردم بنغازی می گویند قذافی به دلیل عدم اعتماد به اهالی شهر، به توسعه خدمات شهری و اجتماعی در بنغازی توجهی نداشت

مخالفان قذافی از فساد و نابود شدن ثروت ملی به دست حکومت او شکایت داشتند. جمعیت لیبی تنها شش میلیون نفر است و درآمد نفتی آن در سال گذشته میلادی 32 میلیارد دلار بود. با این حال نرخ بیکاری 30 در صد یا بیشتر است و به دلیل توسعه نیافتگی بخش خصوصی، تولید مشاغل در خارج از بخش دولتی به سختی میسر است.

با این حال باید اذعان داشت که تحصیلات در لیبی آزاد و مجانی بوده است، خدمات بهداشتی گسترده ای وجود داشته و مسکن و حمل و نقل به دلیل وجود سوبسیدهای دولتی ارزان بود.

قذافی در سال 2003 – هشت سال پیش - گفت برنامه های تولید سلاح های کشتار جمعی را تعطیل می کند و در پی آن روابط او با کشورهای غربی بهبود یافت و پای شرکت‌های نفتی غربی باری دیگر به لیبی باز شد.

 در سال های اخیر باز توجه غرب به منابع غنی انرژی لیبی و امکان انعقاد قراردادهای سودآور برای توسعه آن کشور جلب شد.

اما قیامی که به سرنگونی قذافی انجامید از  شهر بنغازی در شرق لیبی شروع شد. مردم بنغازی می گویند قذافی به دلیل عدم اعتماد به اهالی شهر، به توسعه خدمات شهری و اجتماعی در بنغازی توجهی نداشت


شکل‌‌گیری صهیونیسم

صهیون در زبان عبری به معنای پرآفتاب است. ریشه صهیونیسم هم در واقع به «کوه صهیون» در اورشلیم برمی گردد که زادگاه و آرامگاه داوود نبی در آن قرار دارد. در متون دینی یهود، صهیون به آرمان و آرزوی یهود برای بازگشت به سرزمین داود و سلیمان نبی اشاره دارد.

اسرائیل

*انتشار کتابی کوچک به نام «دولت یهود» از سوی یک روزنامه‌نگار یهودی اتریشی‌الاصل در سال 1896، سرآغاز رسمیت گرفتن صهیونیسم به عنوان یک جنبش بود و از آن پس از نویسنده این کتاب تئودور هرتسل به عنوان بنیانگذار صهیونیسم و رهبر این جنبش نام برده شد.

تئودور هرتسل روزنامه‌نگار در سال 1984میلادی شاهد محاکمه آلفرد درایفوس سروان یهودی و افسر ستاد ارتش فرانسه به اتهام جاسوسی برای آلمان بود. محاکمه‌ای که نهایتا به حبس و تبعید درایفوس به جزایر شیطان در گینه از سوی دادگاه نظامی فرانسه -علیرغم نبود شواهد کافی- انجامید. این حکم با توجه به وجود دیدگاه‌های یهودستیزانه در فرانسه کاملا مورد انتظار بود، گرچه بعدها معلوم شد که این افسر یهودی قربانی فرماندهان ارتش فرانسه شده که خود در جاسوسی برای آلمان نقش داشته‌اند.

درک وجود دیدگاه‌های خصمانه نسبت به یهودیان جرقه‌ای را در ذهن هرتسل روشن کرد که یهودیان باید کشور و سرزمینی به جز در اروپا داشته باشند؛ سرزمینی برای همه‌ یهودیان و البته در هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با همسایگان‌. همین انگیزه‌ها باعث شد تا او بعد از نگارش کتاب خود که برخی آن را «اولین اساسنامه تاسیس دولت یهودی» می‌دانند، جنبش صهیونیست را تاسیس و اولین کنگره جهانی یهودیان را در سال 1986در سوییس برگزار کند؛ کنگره‌ای که از سال بعد به صورت یک سازمان پیوسته به ریاست هرتسل در آمد و یهودیان را برای تشکیل یک کشور یهودی‌نشین در فلسطین فراخواند.

درک وجود دیدگاه‌های خصمانه نسبت به یهودیان جرقه‌ای را در ذهن هرتسل روشن کرد که یهودیان باید کشور و سرزمینی به جز در اروپا داشته باشند

با این مقدمه می‌توان نتیجه گرفت که اشغال فلسطین انتقامی است که یهودیان به ناحق از فلسطینیان می‌گیرند؛ به خاطر سالها شـکـنـجـه و آزار به عنوان اقلیت دینى و نـژادى در اروپا.

تشکیل دولت غاصب اسراییل

به استناد دلایل و شواهد بسیاری، قدرت‏های بزرگ استعماری، به ویژه بریتانیا در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغالگر قدس نقش عمده‌ای داشته و زمینه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را فراهم کرده‌اند. چنان‌چه به اعتراف روزنامه تایمز پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین، مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانی بوده و بویژه فلسطین مکان مورد نظر انگلیس به عنوان سرزمین یهودیان بوده است.

در سال 1917 وزیر خارجه بریتانیا آرتور جی بالفور اعلامیه مشهوری را منتشر کرد که براساس آن در نظر گرفتن فلسطین به عنوان سرزمینی برای یهودی‌ها مورد حمایت قرار گرفته بود. پس از جنگ اول جهانی نیز مهاجرت یهودیان ادامه یافت تا جایی که در پایان جنگ دوم جهانی، جمعیت یهودیان در فلسطین به بیش از 60000 نفر رسید؛ اتفاقی که مورد اعتراض اعراب قرار گرفت و موجب شد تا آنها خواستار توقف کامل مهاجرت یهودیان به این سرزمین شوند.

در تاریخ29نوامبر 1347 میلادی، سازمان ملل متحد طرح تقسیم فلسطین به دو کشور اسرائیل و فلسطین و اداره شهر اورشلیم به صورت بین‌المللی را تصویب کرد که مقرر می‌کرد این منطقه بین اعراب و یهودیان بطور مساوی تقسیم شود و بیت‌المقدس نیز برای جلوگیری از برخورد تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد؛ طرحی که موافقت سران صهیونیست و مخالفت شدید فلسطینیان و دولت‌های عرب منطقه را به دنبال داشت.

اسرائیل

البته صهیونیست‌ها به همین هم قانع نشدند و مناطق دیگری خارج از این محدوده تعیین شده را نیز به اشغال درآوردند و به خاک غصبی خود افزودند.

 در14مه سال 1948میلادی پس از اشغال قسمت اعظمی از خاک فلسطین توسط صهیونیست‌ها، دولت غاصب اسرائیل با صدور منشور استقلال اعلام موجودیت کرد. دولتی نامشروع به مرکزیت تل‌آویو که تنها چند ساعت پس از اعلام موجودیت از سوی آمریکا و شوروی به رسمیت شناخته شد و هنوز هم در عرصه بین الملل پیوند نامبارکی با استکبار جهانی و قدرت‌های بزرگ دنیا دارد.

آغاز جنگ‌های اعراب و اسراییل

رسمیت گرفتن تشکیل اسراییل غاصب از سوی سازمان ملل مقدمه‌ای برای شعله‌ور شدن آتش جنگ‌های چهارگانه اعراب واسرائیل شد که در سال‌های 1948،1956،1967و 1973 اتفاق افتاد.

تنها با گذشت یک روز از اعلام استقلال رژیم غاصب اسراییل، تمامی همسایگان عرب یعنی مصر، سوریه، اردن و لبنان به طور هم‌زمان با این رژیم اعلام جنگ کردند؛ گرچه پس از 19 روز از جنگ شوراى امنیت سازمان ملل خواستار آتش بس شد. این جنگ خونین که از ماه مه 1948 تا ژوئیه 1949 به طول انجامید، مقدمه جنگ‌های اعراب و اسراییل بود و از آن پس مجموعه‌ای از درگیری‌های نظامی بین صهیونیست‌ها و اعراب رخ داد.

جنگ دوم اسراییل با مصر بود؛ زمانی که دولت مصر در سال1956میلادی ملی شدن کانال سوئز را اعلام کرد و آن را بست. اما صهیونیست ها که خود را در این باره هم محق می دانستند نسبت به بازگشایی کانال سوئز اقدام کردند و طرح مشترکی را با همکاری انگلیس و فرانسه برای دست یابی مجدد به کانال سوئز به اجرا در آوردند. البته مجمع عمومی سازمان ملل تهاجم یک جانبه اسراییل به مصر را محکوم کرد و خواستار آتش بس فوری شد. نهایتا با دخالت آمریکا و شوروی این جنگ پایان یافت و پس از تخلیه اشغال گران کانال سوئز ملی اعلام شد.

در سال 1917 وزیر خارجه بریتانیا آرتور جی بالفور اعلامیه مشهوری را منتشر کرد که براساس آن در نظر گرفتن فلسطین به عنوان سرزمینی برای یهودی‌ها مورد حمایت قرار گرفته بود. پس از جنگ اول جهانی نیز مهاجرت یهودیان ادامه یافت تا جایی که در پایان جنگ دوم جهانی، جمعیت یهودیان در فلسطین به بیش از 600000 نفر رسید؛ اتفاقی که مورد اعتراض اعراب قرار گرفت و موجب شد تا آنها خواستار توقف کامل مهاجرت یهودیان به این سرزمین شوند

در سال 1967 میلادی ارتش رژیم صهیونیستی که هم چنان مورد حمایت کشورهای غربی قرار داشت، در جنگ 6 روزه صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان و شهر قنیطره را اشغال کرد و اراضی غصبی خود را به 3 برابر افزایش داد. این جنگ حداقل ? میلیون نفر دیگر از اعراب مناطق اشغالی را آواره کرد؛ گرچه شورای امنیت سازمان ملل در قطعنامه 242اسرائیل را به تخلیه سرزمین‌های اشغالی ملزم کرد، اما این قطعنامه تاکنون اجرا نشده است.

کشورهای عربی در سال 1973به استحکامات خط بارلو در جنب کانال سوئز و ارتفاعات جولان حمله کردند و بخش های قابل توجهی از مناطق اشغال شده در جنگ سال 1967 را پس گرفتند. گرچه با فشار آمریکا و شوروی اعراب آتش بس را پذیرفتند و بر اساس قراردادهای این جنگ شهر قنیطره، بخشی از سرزمین های جولان و بخشهایی از صحرای سینا مجددا تحت اشغال اسراییل قرار گرفت.

در سال2006هم مجموعه ای از درگیری‌ها بین ارتش رژیم صهیونیستی و لبنان به وقوع پیوست و دامنه آن شمال اسرائیل و سراسر لبنان را دربرگرفت. این جنگ چند ماه بعد با قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل پایان یافت و حزب الله لبنان توانست در 33 روز ارتش رژیم صهیونیستی را که تا آن زمان غیرقابل شکست می نمود را شکست دهد.

مقاومت

در 27 دسامبر 2008 اسرائیل برای جبران شکست 33 روزه خود مقابل حزب الله، وارد صحنه جنگ با گروه های مقاومت شد و با حمله ناگهانی و کشتار وسیع سیصد نفر از مردم غیر نظامی غزه -در خونبارترین روز مردم فلسطین از سال 1967 تاکنون- سعی کرد شیرازه نیروهای مقاومت فلسطین را از هم بپاشد. تصور سران رژیم صهیونیستی این بود که به دلیل توان نظامی کمتر نیروهای مقاومت آنها قادر خواهند بود حماس را ظرف سه یا چهار روز نابود کنند.  اما در این مدت مقاومت هم گوشه ای ننشست و از حقوق مردم فلسطین دفاع کرد و در حملات خود تا عمق 45کیلومتری به مناطق و شهرک های اسرائیلی پاسخ حملات آنها را داد. علیرغم شهادت یک هزار و 203 نفر از مردم فلسطین اعم از کودکان، زنان و سالخوردگان و زخمی شدن پنج هزار و 320 نفر و خسارت های مادی وسیع به فلسطینیان، اولمرت نخست وزیر اسرائیل بعد از 22 روز آتش بس یکجانبه را اعلام کرد. آتش بسی که نشان از موفقیت حماس و گروه های مقاومت در برابر

توان نظامی اسراییل داشت و موجب شد مقام‌های اسراییل به عنوان جنایتکار جنگی در افکار عمومی جهان تثبیت شوند.

انتفاضه

تعریف انتفاضه : «انتفاضه» به معنای «جنبش و حرکتی توأم با قدرت وسرعت» از سال 1987 و از زمان انقلاب سنگ فلسطینی ها علیه رژیم غاصب اسراییل وارد فرهنگ سیاسی و انقلابی شد.

ادوارد سعید، متفکر فلسطینی، در این باره می گوید: «توجه کنید که این تنها واژه عربی است که وارد واژگان سیاسی دنیای قرن بیستم شده است. این واژه جدید پرچم یک هویت جدید است، پرچم نیاز ملت فلسطین به استقلال حقیقی است، صدای شکستن دیواره زندان است.»

انتفاضه اول:

در چهلمین سال تأسیس دولت اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، نخستین انتفاضه با نام «انتفاضه بزرگ» در 9 دسامبر 1987 شکل گرفت و موجب شد برای اولین بار، مردم فلسطین در موضع تهاجمی و رژیم صهیونیستی در موضع تدافعی قرار گیرد.

فرار شش مجاهد فلسطینی از زندان مرکزی غزه، حمله مجاهدین جهاد اسلامی به گروه گشتی ارتش اسرائیل در غزه و به هلاکت رساندن فرمانده پلیس نظامی اسرائیل در این شهر، مقدمه ای شد تا  ارتش اسرائیل یک گروه مقاومت اسلامی که قصد عملیات شهادت طلبانه داشتند را به شهادت برساند. پس از آن هم دو حمله اسراییل در غزه، خشم و نفرت مردم فلسطین نسبت به اسرائیل را برانگیخت و  ناآرامی های گسترده در این منطقه و سپس سایر مناطق اشغالی را به دنبال داشت. این ناآرامی ها به عملیات مجاهدین فلسطینی علیه صهیونیست ها و کشته و زخمی شدن تعدادی از یهودیان منجر شد. این انتفاضه نهایتا به مذاکرات صلح مادرید انجامید .

انتفاضه» به معنای «جنبش و حرکتی توأم با قدرت وسرعت» از سال 1987 و از زمان انقلاب سنگ فلسطینی ها علیه رژیم غاصب اسراییل وارد فرهنگ سیاسی و انقلابی شد

انتفاضه دوم:

 دور دوم انتفاضه فلسطین پس از ناامید شدن مردم فلسطین از حکومت خودگردان و مخالفت مردمى با ادامه مذاکرات بین تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستى شکل گرفت و زمانی که احساسات دینى مردم از سوى آریل شارون در بازدید از مسجدالاقصى به همراه 2000 سرباز ارتش رژیم صهیونیستى نادیده گرفته شد، این انتفاضه با نام «انتفاضه‏الاقصى» آغاز شد.

شکست مذاکرات کمپ دیوید دوم، به تعویق انداختن اعلام کشور مستقل فلسطین، عقب‏نشینى رژیم صهیونیستى از جنوب لبنان و سیاست‏هاى آپارتایدی و سرکوبگرانه اسرائیل انگیزه های آغاز دور دوم انتفاضه بود، انتفاضه ای که با اقدام تحریک‏آمیز شارون و درگیرى‏هاى خونین به دنبال کشتار مسلمانان در مسجدالاقصى آغاز شد.

مذاکرات صلح!

از زمان اشغال فلسطین توسط صهیونیست های جنایتکار همواره مذاکراتی به نام صلح برای (یا به بهانه) حل و فصل این اختلافات صورت گرفته است، مذاکراتی که تقریبا تمامی آنها تاکنون بی نتیجه بوده و تاثیر چندانی در آرامش ساکنان این منطقه نداشته است و حتی گاهی در پی سازش ذلت بار فلسطینی ها با دشمنان بوده است.

پیمان کمپ دیوید:

این پیمان با سه توافق صلح مصر با اسرائیل، تخلیه صحرای سینا و استرداد آن به مصر و آغاز مذاکره جهت خودمختاری کشور فلسطینی در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه در11 سپتامبر 1978از سوی انور سادات، رئیس جمهور وقت مصر و مناخیم بگین، نخست وزیر وقت اسرائیل در کاخ سفید به امضا رسید؛ پیمانی که اولین سازش ها میان اعراب و اسراییل را رقم زد.

مقاومت

پیمان مصالحه اسلو:

پیمان مصالحه اسلو با حضور یاسر عرفات اوایل دهه 1990برای توقف جنگ اعراب و اسراییل بین سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل برقرار شد و نتیجه آن به وجود آمدن حکومت خودگردان فلسطین بود. هدف این پیمان، ایجاد سازش میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها بود تا صهیونیست ها راحت تر بتوانند سیاست های خود را برای برپایی دولت اسرائیل پیاده کنند. البته اغلب گروه های فلسطینی مثل جنبش مقاومت اسلامی(حماس) این پیمان را به رسمیت نمی شناسند.

مذاکرات مادرید:

30 اکتبر 1991 مذاکراتی در مادرید پایتخت اسپانیا با حضور هیات هایی از سوریه، لبنان، اسرائیل و هیات مشترک اردنی و فلسطینی آغاز شد. مذاکرات صلح مادرید پس از ده دوره، به نتیجه روشنی دست نیافت و عملاً به بن بست رسید؛ گرچه شکسته شدن تابوی مذاکره با رژیم اشغالگر و شناسایی آن به عنوان یک دولت قانونی و مشروع، برای اسرائیل موفقیتی بزرگ محسوب می شود.

پیمان کمپ دیوید 2:

در ادامه مذاکرات صلح خاورمیانه، پیمان کمپ دیوید 2 تابستان سال 2000 با حضور بیل کلینتون رییس جمهور وقت آمریکا، ایهود باراک نخست وزیر وقت اسرائیل و یاسر عرفات رئیس وقت تشکیلات خودگردان فلسطین منعقد شد که نهایتا با شکست مواجه شد و ثابت کرد رژیم صهیونیستى حاضر به عقب‏نشینى از مواضع خود نیست و قدس شرقى را به عنوان پایتخت کشور مستقل فلسطین نمی پذیرد.

مذاکرات سازش:

«مذاکرات مستقیم سازش» در واشنگتن هم تنها چند هفته گذشته(سپتامبر 2010) از سوی هم‎پیمانان آمریکایی رژیم صهیونیستی برگزار شد تا با حضور رئیس تشکیلات خودگردان و نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و بدون حضور نمایندگان واقعی مردم فلسطین، برای آینده سرزمین‏های اشغالی تصمیم گیری کنند. گرچه طبق پیش بینی ها در اولین روز، این نشست همچون نشست های پیش از آن از جمله  مذاکرات صلح اسلو، کمپ دیوید و مادرید بی‎نتیجه ماند و ادامه مذاکرات به 10 روز بعد موکول شد.

در سالهای اولیه پس از تشکیل دولت غاصب اسراییل، در سال 1950 گروه چریکی و انقلابی با هدف نجات فلسطین در این منطقه متولد شد. یاسر عرفات سالها رهبری این گروه را بر عهده داشت اما پس از مرگ او در سال 2004 محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین رهبری این گروه را به عهده گرفت و با سازش با رژیم صهیونیستی نفرت افکار عمومی فلسطین را به جان خرید

علاوه بر این نشست ها و مذاکرات به اصطلاح صلح، در طول سالیان گذشته همواره مذاکراتی در این راستا و با نتایجی مشابه(بدون نتیجه) انجام شده که کنفرانس صلح پاریس، کنفرانس ژنو، قرار داد طابا، توافقنامه صلح مریلند و قرار داد شرم الشیخ از جمله آنهاست.

احزاب فلسطینی:

از آغاز درگیری ها و جنگ ها میان فلسطینیان و رژیم غاصب صهیونیستی گروه ها و تشکل های مختلفی در فلسطین تشکیل شدند؛ گروه هایی که برخی از آنها پایگاه مردمی قابل توجهی میان مردم به دست آورده و برخی دیگر نیز با وجود گذشت چندین سال از تشکیل شان به خاطر سازش پذیری با اسراییل هنوز قادر به جلب اعتماد مردم نیستند.

فتح

مقاومت

در سالهای اولیه پس از تشکیل دولت غاصب اسراییل، در سال 1950 گروه چریکی و انقلابی با هدف نجات فلسطین در این منطقه متولد شد. یاسر عرفات سالها رهبری این گروه را بر عهده داشت اما پس از مرگ او در سال 2004 محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین رهبری این گروه را به عهده گرفت و با سازش با رژیم صهیونیستی نفرت افکار عمومی فلسطین را به جان خرید. با گذشت زمان رژیم صهیونیستی گروه فتح را وسیله ای برای سرکوب از درون فلسطینیان قرار داده است.

جنبش جهاد اسلامی

در سال 1980 دکتر شقاقی از اعضای اخوان‌المسلمین مصر، جنبش جهاد اسلامی را مبتنی بر مبارزه مسلحانه و اندیشه اسلامی و با شعار اسلام-جهاد-فلسطین پایه ریزی کرد؛ جنبشی که از زمان ایجاد علیه اسراییل غاصب به مبارزه برخاسته است و پس از تشکیل حماس با هدف و ارزش های مشترک با آن فعالیت می کند.

حماس

شیخ احمد یاسین جنبش مقاومت اسلامی(حماس) را در سال 1987 و براساس مدل اخوان المسلمین در مصر راه اندازی کرد؛ جنبشی مردمی که قائل به تشکیل حکومتی اسلامی در سرزمین فلسطین بدون وجود اسراییلی هاست.

نقطه اوج این جنبش انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2005 بود که در آن حماس به دلیل محبوبیت مردمی به قدرت رسید و توان سیاسی و دفاعی آن هم افزایش پیدا کرد. این گروه هم چنان از پایگاه مردمی قابل توجهی بین مردم فلسطین برخوردار است گرچه به خاطر سازش ناپذیری با اسراییل همواره غایب مذاکرات صلح است.

کلام آخر:

اکنون و با گذشت بیش از 60 سال از اشغال سرزمین فلسطینیان به دست صهیونیست های جنایتکار، اسراییل غاصب از مقاومت وصف ناپذیر مردمان این سرزمین به عجز و استیصال افتاده است، گرچه این رژیم نامشروع از آخور دولت های مستکبر دنیا تغذیه می کند و مورد حمایت آنها قرار دارد اما هرچه ظلم بیشتری در حق فلسطینیان می کند، افکار عمومی و ملت های دنیا بیش از پیش به مظلومیت مردم فلسطین و جنایت های اسراییل پی می برند.

مرور این تاریخچه کوتاه از سرگذشت 60 ساله فلسطین و اسراییل هم نشان می دهد که هیچ گونه مداخله خارجی در سرنوشت مردم فلسطین قادر به پایان دادن به این درگیری ها نیست بلکه کلید حل این مشکل به دست مردم این سرزمین و گروه هایی است که از سوی مردم آن نمایندگی دارند؛ آنهایی که پا به پای مردم در مبارزات علیه رژیم صهیونیستی سهیم بوده و برای آن هزینه داده اند؛ نه کسانی که با امتیازگیری از صهیونیست ها به راحتی حاضر به عقب نشینی از آرمان های مردم فلسطین هستند.

نصر من الله و فتح قریب


اقتصاد اسرائیل، در ابتدای تشکیل، به واسطه پشتیبانی انگلیس (قیم فلسطین) و سرازیر شدن سرمایه های یهودیان ثروتمند، این کشور و استفاده از آن در بخش تولید، از رشد قابل ملاحظه ای برخوردار بود. به شکلی که تولید ناخالص ملی آن، هر پنج سال دو برابر می شد،در حالی که تعداد جمعیّت یهود نیز هر هشت سال دو برابر افزایش می یافت. این تحول به معنای رشد چشم گیر اقتصادی آنان بوده که به تدریج به برتری اقتصادی یهودیان بر عرب های فلسطینی انجامید.

سرمایه

از عوامل رشد اقتصادی اسرائیل، دریافت مساعدت های خارجی، به شکل وام، و کمک های بلاعوض یا تسهیلات تجاری است.دریافت غرامت یهودآزاری از دولت آلمان نیز در رشد اقتصادی این کشور بسیار مؤثر بود؛ به بیان دیگر،اسرائیل پس از اینکه به عنوان یک دولت،تشکّل یافت، خود را نماینده همه یهودیان جهان معرفی نمود، و با این ادعا توانست قراردادهای متعددی با دولت آلمان منعقد کند که بر اساس آن، این کشور می باید مبالغی را به عنوان غرامت به زیان دیدگان یهودی، به دولت اسرائیل بپردازد.از جمله این قراردادها، پرداخت 882 میلیون دلار،به صورت رایگان به اسرائیل است که این مبلغ باید به مصرف خرید خدمات از آلمان برسد.

از دیگر کمک های خارجی به اسرائیل، کمک های دولت آمریکا و یهودیان آمریکا است که به صورت های مختلف صورت می گیرد. حجم کمک های اقتصادی آمریکا به رژیم اسرائیل، از سال 1948 تا سال 1996، به رقم 6/27 میلیارد دلار بالغ می گردد که این مبلغ در آغاز هر سال مالی، به صورت رایگان، از طرف خزانه داری آمریکا در اختیار اسرائیل قرار می گیرد.

با بررسی سابقه تاریخی اقدامات یهود و به خصوص صهیونیست‌ها، می‌توان متوجه شد که صهیونیسم جهانی بر دو پایه پول (اقتصاد) و رسانه (کنترل و مهندسی افکار عمومی) تکیه کرده است

شاید دور از ذهن باشد اما وقوع انتفاضه در سرزمین فلسطین و تداوم آن،هزینه ها، خسارت ها و تبعات گوناگونی برای رژیم صهیونیستی داشته است؛ مانند خسارات و تبعات منفی رکود اقتصادی ،پیامدها و تبعات منفی نظامی، و خسارت های جانی. وجود ناآرامی در مناطق فلسطینی و ایجاد تنش و بحران در منطقه خاورمیانه، کاهش چشم گیر حجم سرمایه گذاری های خارجی در اسرائیل را به همراه داشته است. این امر موجب شده تا اسرائیل فرصت های مناسب برای جذب سرمایه های خارجی را از دست بدهد و هزینه های مضاعفی را متحمّل شود.

با بررسی سابقه تاریخی اقدامات یهود و به خصوص صهیونیست‌ها، می‌توان متوجه شد که صهیونیسم جهانی بر دو پایه پول (اقتصاد) و رسانه (کنترل و مهندسی افکار عمومی) تکیه کرده است، ستون‌هایی که صهیونیست‌ها با استفاده از قدرت و هم‌افزایی و پشتیبانی آنها، استیلای خود را در نقاط مختلف جهان به صورت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری بسط و گسترش می‌دهد.

آن‌چه در ذیل می‌آید، بررسی اجمالی این موضوع است که ما چگونه ناخواسته به صهیونیسم کمک می‌کنیم و در ادامه، چگونه می‌توانیم نقش کمتری در چرخه‌ی مالی و رسانه‌ای صهیونیسم جهانی داشته باشیم

یهود

یکی از مباحث مطرح این روزها تحریم کالاهای صهیونیستی است. رمضان شریف رئیس ستاد قدس و انتفاضه شورای هماهنگی انقلاب اسلامی  در گفت‌وگو با خبرنگار جامعه فارس در خصوص نقشی که رسانه‌ها می‌توانند در تحریم کالاهای صهیونیستی داشته باشند، اظهار داشت: اولین رسالت و یا انتظاری که از رسانه‌ها در این خصوص وجود دارد، آگاه‌سازی افکار عمومی از تأثیری است که تحریم کالاهای صهیونیستی می‌تواند بر تداوم جنایات این رژیم جنایتکار داشته باشد.

رئیس ‌ستاد قدس و انتفاضه شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی با اشاره به اینکه حیاط اقتصادی رژیم صهیونیستی بر 2 پایه صنعت توریسم و صادرات کالا استوار است، گفت: صنعت توریسم نقش تعیین‌کننده‌ای در اقتصاد رژیم صهیونیستی دارد که البته بعد از جنگ 33 روزه و 22 روزه این صنعت در اراضی اشغالی سیر نزولی داشته و در آستانه تعطیل شدن قرار گرفته است.

وی افزود: به همین دلیل صهیونیست‌ها به توسعه تجارت خود با سایر کشورها رو آورده‌اند لذا تحریم کالاهای صهیونیستی می‌تواند نقش بسیار مؤثرتری را در شرایط فعلی ایفا کند و شایان ذکر است که روند مهاجرت به سرزمین‌های اشغالی فلسطین نیز روند معکوس پیدا کرده است.

شاید بپرسید، منظور از کالاهای صهیونیستی چیست؟

تعریف این کالاها را باید از دو منظر نگاه کرد:

1- کالاهای تولید شده در خاک سرزمین‌های اشغالی که البته این کالاها هیچگاه به صورت رسمی و از موادی قانونی وارد کشور نشده و نمی‌شوند، بلکه بیشتر به صورت قاچاق و از طریق برخی کشورهای همسایه، مانند کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و در مقیاس محدود وارد ایران می‌گردند.

علامت شناسایی این کالاها (اگر به صورت مشخص منشأ آنها معلوم نباشد) با بررسی بارکد مندرج بر روی کالا قابل تشخیص است. بارکدی که برای کالاهایی با منشأ اسرائیلی تعریف شده، با عدد 729 شروع می‌شود که در سمت چپ زیر بارکد قرار دارد و به راحتی می‌توان با دیدن این کد، از منشأ تولید کالا مطلع گردید

رسالت و یا انتظاری که از رسانه‌ها در این خصوص وجود دارد، آگاه‌سازی افکار عمومی از تأثیری است که تحریم کالاهای صهیونیستی می‌تواند بر تداوم جنایات این رژیم جنایتکار داشته باشد

2- از منظر دیگر، کالاها و خدمات صهیونیستی صرفاً آنهایی نیستند که در محدوده‌ی جغرافیایی سرزمین‌های اشغالی تولید می‌شوند، بلکه کلیه‌ی کالاها و خدماتی هستند که توسط شرکت‌های وابسته به کارتل‌ها و سرمایه‌گذاران صهیونیستی، در قالب شرکت‌های بزرگ چند ملیتی و حتی ثبت شده در کشورهای ثالث تولید و توزیع شده و تمام یا بخشی از سود آنها، در راستای منافع صهیونیسم جهانی و رژیم غاصب اسرائیل هزینه می‌گردد.

این کالاها بر اساس نوع کارکرد و اهمیت اقتصادی، فنی و… به چهار دسته تقیم می‌شوند:

1- کالاهای لوکس و تجملاتی

2- کالاهای ضروری

3- کالاهای استراتژیک

4- خدمات فرهنگی - رسانه‌ای.

معاون پارلمانی رئیس جمهور با بیان این که قانون تحریم کالاهای صهیونیستی در مجلس تصویب شده است، گفت: وزارت خارجه نخستین گزارش خود را در خصوص فهرست شرکت ها و کالاهای صهیونیستی آماده کرده است و به مجلس ارائه می کند.

به گزارش  واحد مرکزی خبر، محمدرضا میرتاج الدینی( در تاریخ ششم مرداد ماه 89 ) اظهار داشت: با وزارت خارجه صحبت کرده ایم و علی القاعده تا پایان مرداد این گزارش به مجلس ارائه می شود.

وی در خصوص اظهار نظر برخی مقامات دولتی درباره صهیونیستی نبودن یکی از برندها گفت: درباره یک مورد خاص نمی توانم اظهار نظر کنم بلکه باید بر اساس قانون تصمیم گیری شود.

به گزارش خبرنگار سیاسی جهان عصر روز پنج شنبه( 14 مرداد ماه 89 ) جلسه همایش تحریم کالاهای اسرائیلی توسط گروه نور قدس برگزار شد که از مهمانان دعوت شده در این همایش تنها آقای میرتاج الدینی از طرف دولت حضور پیدا کرد و به ایراد سخنان خود در خصوص رژیم صهیونیستی پرداخت.وی در پاسخ به شهبازی یکی از اعضای دانشجویان جنبش عدالتخواه  در باره دو برند خاص کالا چنین گفت:

شهبازی: شرکت های «نستله» و «کوکا کولا» که کاملاً صهیونیستی هستند و کالاهای این شرکت ها در ایران به فروش می رود. چرا این شرکت ها هنوز در ایران فعالیت می کنند؟

میرتاج الدینی: نام این شرکت ها حتماً در لیست سه جلدی دولت وجود ندارد و الا دولت با تمام شرکت هایی که در این لیست وجود دارد، قطع رابطه اقتصادی کرده است. نباید بدون دلیل و مدرک شرکتی را متهم کرد، باید به فکر کارگرانی بود که در این شرکتها مشغول به کار هستند.

 


طبیعی تری خواسته ما در این بین این است که هرچه سریعتر نسبت به تعیین صهیونیستی بودن یا نبودن این کالاها اقدامی صورت بگیرد.


صهیونیسم (Zionism) نام جنبشی ناسیونالیستی یهودی است که خواهان ایجاد یک دولت خود مختار یهودی در فلسطین و مهاجرت یهودیان به فلسطین است، که در واقع عنوان پروژه ی بازگشت یهودیان به سرزمین های مقدس می باشد. 

صهیونیسم

صهیونیسم، صورت دنیوی و ملت پرستانه ای از یهودیت است، این جنبش در نیمه ی دوم قرن 19/م در اروپا پا به عرصه ی حیات گذاشت و نام خود را از "کوه صهیون" (پَر خورشید) واقع در اورشلیم، یعنی آرامگاه داوود نبی (ع) و جایگاه سلیمان (ع) گرفته اند.

در قرن 19/م جریان های یهودی ستیزی، در اروپا شدت یافت و در واقع صهیونیسم در واکنش به این جریان به وجود آمد، بنیانگزار جنبش صهیونیسم یک روزنامه نگار اتریشی به نام "تئودور هرتزل" است، وی با نوشتن کتاب "دولت یهود" نظریه ی خود را مبنی بر لزوم ایجاد یک دولت ملی یهودی در فلسطین به جامعه ی یهودیان عرضه کرد.

"هرتزل" صهیونیسم را از یک واژه ی مذهبی به یک استراتژی بلند مدت سیاسی تبدیل نمود و با طرح لزوم ایجاد دولت ملی یهود در فلسطین، عقیده ی دیرینه و سنتی یهودیان را مبنی بر انتظار ظهور یک پیامبر منجی و ایجاد دولت الهی در ارض موعود را زیر پا گذاشت  زیرا او خواستار دولتی سکولار در فلسطین بود.

• ویژگیهای صهیونیسم :

1)   اعتقاد به برتری نژادی

2)   اعتقاد به تسلط بر تمامی ملل جهان

3)   تاکید بر ایجاد دولتی سکولار

4)   اعتقاد به بازگشت صهیونیسم ها به سرزمین مقدس

5)   خواستار برپایی حکومت اسرائیل در فلسطین

صهیونیسم، صورت دنیوی و ملت پرستانه ای از یهودیت است، این جنبش در نیمه ی دوم قرن 19/م در اروپا پا به عرصه ی حیات گذاشت و نام خود را از "کوه صهیون" (پَر خورشید) واقع در اورشلیم، یعنی آرامگاه داوود نبی (ع) و جایگاه سلیمان (ع) گرفته اند

صهیونیسم به سه شاخه ی عمده تقسیم می شود که به آنها اشاره می کنیم.

 

صهیونیسم یهودی :

به طور کلی میان صهیونیسم و یهودیت تفاوتهایی وجود دارد، هر صهیونیستی یک یهودی است، که " صهیونیسم یهودی" نام دارد اما هستند یهودیانی که خود را صهیونیسم ندانسته و با آنها مخالف نیز هستند، به علاوه یهود تاریخی طولانی دارد، در حالی که صهیونیسم ها از اواخر قرن نوزده میلادی پا به عرصه ی حیات گذاشتند.

صهیونیسم

صهیونیسم های یهودی خواستار تشکیل دولتی یهودی هستند تا شریعت یهود بر سراسر جهان حاکم باشد.

اسلام یهود را صاحب کتاب می داند و قرآن نیز آکنده است از داستان مقابله و عِناد این قوم با پیامبران الهی است ، اما هرگز به نام صهیونیست و یا اسامی مشابه آن اشاره ای نکرده است، اینان معتقدند جهان باید در دست یهود باشد و یهود بر همگان حکمرانی کند زیرا قوم برگزیده ی خداوند است و در این راستا و کمک به وقوع مسئله ی آخرالزمان دست به فساد و قتل و غارت و ... می زنند تا وظیفه ی واهی خود را انجام داده باشند و گمانشان بر آن است که زمینه ی ظهور پیامبری از یهود را محیا می سازند.

لازم به ذکر است که میان  صهیونیسم و یهود ، گاهی اتحاد و دوستی و گاه عِناد و دشمنی در می گیرد.

•  ویژگی های صهیونیسم یهودی:

1)   سگ افضل از غیر یهودی است

2)   هلاک کردن مسیحی ثواب دارد

3)   غصب زمین های دیگران و سلطه ی اقتصادی

4)   تعدی به ناموس غیر یهود مانعی ندارد

5)   اعتقاد به تلمود، تورات و عهد عتیق

6)   فلسطین(قدس) جایگاه حوادث آخرالزمان است

 

صهیونیسم مسیحی :

سی و یک سال پس از صدور اعلامیه ی "لُرد بالفور" (وزیر خارجه ی انگلیس) خطاب به "لُرد والتر روچیلد" (سرمایه دار صهیونیست) ضمن همدردی با یهودیان از تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین حمایت کرد، انگلیسی های فاتح جنگ جهانی، در 14 می 1948 به طور ناگهانی اعلام کردند نیروهای نظامی خود را از فلسطین خارج می کنند، اما پیش از خروج، زمام امور را به صهیونیست هایی سپردند که طی 31 سال گذشته به تدریج وارد فلسطین شده و به تقویت نیروی نظامی-اقتصادی خود با حمایت انگلیس پرداخته بودند.

صهیونیسم

اگر چه انگلیسی ها با اشغال فلسطین و شکست دولت عثمانی اعلام کرده بودند که جنگهای صلیبی به پایان رسیده و صلیبی ها پیروز میدان هستند اما زمام امور این کشور را به صهیونیستها سپرده تا 60 سال پیش، از پدیده ای به نام " صهیونیسم مسیحی"   (Zionism christion)  یا همان بنیادگرایان انجیلی پرده برداری کنند، پدیده ای که تکوین آن به سی سال قبل تر، یعنی زمان صدور اعلامیه ی "بالفور" در سال 1917 /م باز می گشت ، بدین ترتیب انگلیسی ها از دو جهت، بزرگ خاندان "صهیونیسم مسیحی" هستند:

اول/ نو محافظه کاران امروز آمریکا به عنوان طرفداران صهیونیسم مسیحی، ریشه در مهاجرت انگلیسی دارند.

دوم/ انگلیسی ها فلسطین را به نام جنگ صلیبی اشغال کرده و به صهیونیست ها بخشیدند.

• ویژگی های صهیونیسم مسیحی:

1)   اعتقاد به اینکه، بازگشت دوباره ی مسیح میسر نخواهد شد، مگر آن که پیش از آن، جنگ های و فسادها و بلایا زمین را فرا گیرد.

2)   اعتقاد به اینکه ساخت هیکل سلیمان بر ویرانه های مسجدالاقصی، زمینه ساز ایجاد آخرالزمان است

3)   اعتقاد به تشکیل مملکت بزرگ اسرائیل

4)   اعتقاد به این که فلسطین مکان ظهور دومین مسیح موعود است

5)   پیروی از شیوه ی تفسیر ظاهری متون عهد قدیم و ادغام آن با انجیل تحریف شده

6)   اعتقاد به این که قدرت و خشونت، دو راه تحقق اهداف اند

جمعیتهای ماسونی از زمان های دور  در خدمت صهیونیسم و فعال در جهت اهداف آنها بوده است،  در پی این جریان پدیده ای تحت عنوان "فراماسونری صهیونیسم" که تشکیلاتی سری و زیر زمینی است با هدف تسلط بر سراسر جهان پدید آمد

 

صهیونیسم ماسونیسم:

ماسونیسم حزبی است مخفی که عمده دلیل پدید آمدن آن ریشه کن ساختن ادیان، اخلاق و دولتها است. این لغت (ماسون) ریشه در فرهنگ مصر باستان دارد که توسط بنی اسرائیل پدید آمده است.

جمعیتهای ماسونی از زمان های دور  در خدمت صهیونیسم و فعال در جهت اهداف آنها بوده است،  در پی این جریان پدیده ای تحت عنوان "فراماسونری صهیونیسم" که تشکیلاتی سری و زیر زمینی است با هدف تسلط بر سراسر جهان پدید آمد.

صهیونیسم

ماسونها مدعی هستند، معبد سلیمان در بیت المقدس را بناء هایی ساخته اند که همگی فراماسون بوده اند و به طور کلی ماسون به معنای "بناء" می باشد، رهبران فراماسونری معتقدند که اسرائیل تنها دولتی است‏ که به ایده‏های ماسونی در تجدید هیکل سلیمان مجددا تحقق خواهد بخشید...اینان در نظر دارند که عظیم‏ترین محفلها را در قدس یعنی در جوار معبد سلیمان به وجود آورند تا کعبه آمال فراماسونها باشد.

در سال 1861 میلادی در«نشریه یهود»منتشره در لندن چنین‏ آمده است:اساس کار مجامع ماسونی اروپا بر اساس معتقدات اساسی‏ یهود استوار است.اکثر مثلثها و رموز و زبان اعضاء این محافل به عینه‏ متخذ از نظامات یهود است و هدفهایی که ماسونیت و مسیر ملت یهود را روشن می‏دارد.

صهیونیسم و ماسونیسم در یکدیگر گره خورده و جدایی ناپذیرند زیرا امروزه به صورت کاملا علنی، یکی از شعب مهم و مقتدر صهیونیسم، ماسون ها هستند که در راستای نیل به اهداف صهیونیسم جهانی کمک های شایانی کرده اند.

• ویژگی های فراماسونری صهیونیسم :

1) نابودی ادیان و ریشه کن کردن علمای دینی و روحانیون

2) عدم اعتقاد اعضا به هیچ دینی، مگر در ظاهر و عوام فریبی

3) اعتقاد به آداب و رسوم مصر باستان

4) حزب نباید قانع به یک یا چند دولت باشد و زیرا هدف، سلطه ی جهانی است

5) اعتقاد به جدایی دین از سیاست (سکولاریسم)

6) خواستار برپایی دولتی مبنی بر انکار خدا

 

نتیجه گیری:

آن چه از مطالب مذکور بر می آید این است که چهره ی منحوس صهیونیست با هیچ نقابی قابل انکار نبوده و هویت اصلی آن تغییری نخواهد کرد و در پس هر نقابی همواره همان جنبش ناسیونالیست نژادپرستانه با هدف سلطه ی جهانی پنهان شده است ، از این رو بر ما مسلمانان است که با افزایش آگاهی و بصیرت ، استراتژی ها و نقشه ها و تبلیغات غربی ها و بالاخص صهیونیست ها را خنثی کرده و در توسعه ی اسلام ناب محمدی (ص) بیش از پیش کوشا باشیم


بیش از یک سال و اندی است که در سایه انتخابات ریاست جمهوری اتفاقات تلخ و شیرینی در کشور عزیز و اسلامی ما ایران رخ داده ، که تحلیل همه رخدادهای تلخ و شیرین و کالبدشکافی آن می تواند نقطه ضعف نظام را معرفی کرده و به عنوان بیماری، درصدد درمان آن، و در پی نسخه شفا دهنده، باشیم.

اختلاف

آنچه ابتدا لازم است ذکر شود؛ حضور چهل میلیونی در این انتخابات بود که این رقم بیش از 85% جمعیت دارای شرایط شرکت در انتخابات را تشکیل می داد. این رخداد در نوع خود در جهان کنونی بی نظیر بوده، اما مع الاسف، به رغم آیات و روایات بسیاری (1) که در خصوص شکر منعم بوده و امام خمینی نیز آن را به عنوان احکام فطری دانسته و عمل به مقتضای آن را واجب می شمرند (1) ، متاسفانه ،  عده ای که به سختی می توان گفت درد دین داشته  و یا خواهان ثبات و استقرار نظام اسلامی ایران باشند، با پیروی از هواهای نفسانی به جای شکر منعم، کفران نعمت کردند و این شربت خوشگوار را به کام خوبان تلخ کرده و آن را به جام شرابی تبدیل و صرف بد مستی دشمنان نمودند. تنها کسی که به سپاس و پاسداشت این نعمت بزرگ قد علم نمود، قافله سالار نظام اسلامی و قلیلی از بندگان سپاسگزار خدا بودند که صدای سپاس و شکر آنان نیز در این موج فزاینده کفران نعمت به سختی به گوش می رسید، در اینجا جا دارد که یادآور شویم آنانکه داعیه اداره این کهن مرز و بوم  اسلامی را دارند باید به پیروی از رهبر فرزانه انقلاب ، پیش از هر عملی خود را مجلّی و مزین به صفت شکر منعم نمایند و چنانچه خود را به این صفت نیکو آراستند؛ مرتکب کفران نعمت نمی شوند و به پیروی از هوای نفس، اقدام نمی نمایند و بدینسان بسیاری از مشکلاتی که هم اکنون حادث شده، رخ نمی داد و نمایانگر نمی شد.

اما متاسفانه ، عده ای که به سختی می توان گفت درد دین دارند و خواستار ثبات و استقرار نظام اسلامی ایران هستند با پیروی از هواهای نفسانی به جای شکر منعم، کفران نعمت کردند و این شربت خوشگوار را به کام خوبان تلخ کرده و آن را به جام شرابی تبدیل و صرف بد مستی دشمنان نمودند

ناسزاگویی و شماتت

ناسزاگویی و شماتت ؛ ساز و کاری است که در این ایّام از گروههای متقابل سر می زند و رفته رفته افزون گردیده و هر یک ، دیگری را  به بدی یاد می کند. در ناسزاگویی کافی است نظری به روایات زیر بیفکنید.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: همانا دشنام گوئی و بد زبانی و هرزه گوئی از نفاق و دوروئی است.

رسول خدا (ص) به عایشه فرمود: اگر برای دشنام صورت و مثالی بود مثال و صورت زشتی می‏بود.

 

سماعه گوید: خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم، آن حضرت بدون مقدمه به من فرمود: ای سماعه این چه رفتاری بود میان تو و شتربانت؟ بپرهیز از دشنام گوئی و عربده کشی و لعنت گوئی. گفتم: به خدا سوگند اگر من چیز ناروائی گفته باشم به خاطر ستمی‏ است که شتردار بر من روا داشته است، امام فرمود: اگر او بر تو ستم کرده تو هم با او (در فحش و فریاد) برابر آمدی، این کارها از روش من نیست و شیعیانم را هم به آن دستور نداده‏ام استغفار کن و دیگر از این کارها نکن، گفتم: استغفار می‏کنم و دیگر چنین کاری را نمی‏کنم.

بدگویی

 

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند دوست می‏دارد شخص با حیای بردبار و بی‏نیاز عفیف را، آری و خداوند دشمن می‏دارد دشنام گوی بد زبان را.

 

رسول خدا (ص) در سفارشهای خود به علی علیه السلام فرمود: یا علی! بزرگترین جهاد این است که انسان صبح کند و در نیت و قصدش نباشد که بر کسی ستم کند ای علی! هر که مردم از زبانش بترسند از اهل آتش باشد، یا علی! بدترین مردم کسی است که مردم از ترس دشنام و شرارتش احترامش کنند، یا علی! بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرتش را به دنیای غیرش بفروشد.

رسول خدا (ص) فرمود: خداوند حرام کرده است بهشت را به کسی که دشنام گو، بد زبان، و کم حیاء بوده و باکی نداشته باشد که چه می‏گوید و در باره‏اش چه می‏گویند اگر اصل او را بررسی و پی‏جوئی کنی از شرکت شیطان زاده شده . سؤال شد: مگر شیطان در زایش مردم شرکت می‏کند؟ حضرت فرمود: آیا سخن خدا را نخوانده‏اید که می فرماید: و شرکت کرد با ایشان در اموال و فرزندانشان.[3]

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند دوست می‏دارد شخص با حیای بردبار و بی‏نیاز عفیف را، آری و خداوند دشمن می‏دارد دشنام گوی بد زبان را.

پیغمبر اکرم (ص) در وصیت خود به علی علیه السلام فرمود: یا علی! خداوند بهشت را حرام کرده بر کسی که دشنام گو و بد زبان باشد و توجه و باکی نکند که چه می‏گوید و در باره‏اش مردم چه می‏گویند یا علی! خوشا بحال کسی که عمر طولانی کند و عمل نیکو انجام دهد. [4]

متاسفانه می بینیم جبهه گیری ها به داخل خانه ها کشیده شده و هر گروه طرفدارانی دارد که در مواجهه با یکدیگر گاه تا مرز تکفیر یکدیگر پیش می روند و چنان به عداوت یکدیگر می پردازند که مسلمان با ترسا و کافر چنان نمی کند .

باید دولت مردان را پیش از صدارت بیازمائیم و همانگونه که زبردستی و تخصص آنان مورد آزمایش قرار می گیرد، پیشتر باید ادب و تربیت آنان مورد لحاظ قرار گیرد که آیا سزاوار صدارتند یا خیر؟

آیا در مواجهه با زیردستان فروتند یا باد صدارت آنان را به این سو و آن سو می کشد؟

عدالت محورند، مهرورزند، با فقیران اهل مدارا هستند یا خیر، اهل تبعیضند؟ اگر چنان آزمونی برگزار نشود زبردستی و مهارتشان نیز به پشیزی نمی ارزد و اگر هیچیک را نداشتند و فقط تملق گوی پر حرف بودند که بدا بحال ما !!!

رای

بد نیست به ذکر اتفاقی که دیروز در یکی از بانک های تهران افتاد و خود ناظر آن بودم اشاره نمایم :  زن به ظاهر فقیری که در پشت باجه ای ایستاده بود، منتظر دریافت مبلغ درخواستی بود. کارمند نیز پول ها را مرتب می کرد تا به او بپردازد. مبلغ زیادی نبود، در همین اثنا، مرد به ظاهر  پولداری وارد بانک شد، چکش به سرعت نقد شد و مبلغ درخواستیش در یک پاکت تمییز با احترام کامل و با تراولهای نو به او پرداخت گردید و هنوز زن بیچاره پولش را دریافت نکرده بود بعد از مدتی ، پول درخواستی زن فقیر ، آماده شد، دسته هایی از پولهای سده گذشته، چرک و چروک و هر یک پاره تر از دیگری! عمده وجه پرداختی به این صورت بود و چند تراول پرداختی دیگر که آنان نیز کهنه بود! بله کارمند بانک نیز قبل از نشستن پشت باجه باید ادب بیاموزد! تا تبعیض قائل نشود، چه رسد به صدرنشینان که آنان باید مربیان ادب باشند نه مروجان بی ادبی ! در اسلامی که بوق زدن نیز ادب دارد و امام صادق می فرماید از موارد ستم آن است که سواره بر پیاده بانگ زند ، که راه را باز کنید (الطریق)، آیا سزاوار است اخلاق اسلامی اینگونه لگد مال شود؟

در اسلام عزیزی که باید مباهات کرد به چنین مکتبی. هر چیز جای خود را دارد و هر عملی احکام خود را می طلبد. مثلاً اگر  کسی مرتکب ضرر و یا قتل نفس شد ، باید قصاص شود و یا دیه پرداخت نماید، گرچه بخشش نیز به عنوان امتیاز عمده ای مطرح است ، مثلاً اگر شما ضربه ای به صورت و سر کسی وارد نمودی به مقدار سرخی، کبودی و یا خونی که جاری می گردد به میزان هر یک دیه ای مشخص شده است و فرقی بین بالا دست و پایین دست نیست، حکم اسلامی است، که باید اجرا شود، حقی است که باید اداء شود! پیش از آنکه ارتکاب این گونه اعمال از بزرگان و صدرنشینان انتظار نمی رود! بنابراین فرق نمی کند چه کسی سیلی به رخ دیگری بزند و یا سینه اش را زخمی نماید.

 اسلام عزیزی که باید مباهات کرد به چنین مکتبی. هر چیز جای خود را دارد و هر عملی احکام خود را می طلبد

حتی هیچکس حق ندارد فردی را مورد بهتان قرار دهد و قذف نماید. اگر چنین کرد، به فرموده قرآن باید حد بر او جاری شود و حتی شهادت او در محاکم قضایی به هیچ وجه مورد قبول نیست، اما در این روزگار می بینیم به یکدیگر بهتان می زنند، در زندگی خصوصی افراد تجسس می کنند، در پی مچ گیری از یکدیگر هستند و این گونه افشاگری ها را نمی توان گفت به جهت تقرب الهی است! بلکه  شیطان را راضی نماید !!

بله، اینک؛ کامها باز است و زبانها می چرخد! هر کس بدون در نظر گرفتن عاقبت کار و بدون هرگونه  دوراندیشی، هر سخنی را به زبان می آورد، عده ای اظهارنظر می کنند بدون آنکه صلاحیت آن را داشته باشند و بدینسان به اغوای مردم پرداخته اند! تنویر افکار که نمی کنند، هیچ! کورسوی هدایت دلها را نیز خاموش می سازند! گویا ماموریت مستقیم از جناب ابلیس دارند که خلق خدا را از جاده حق دور و به ورطه هلاکت اندازند.

شماری از بامدادان تا شامگاهان چون مگسان به این سو و آن سو می روند و در صدد ریختن عرض و آبروی این و آنند!

 

کافی است مسئله کوچکی رخ دهد، تحلیل هاست که در حول آن می تراود  و جالب آنکه هیچکس خوشبین نیست و اعمال افراد  طبق اندیشه ها و اصول اسلامی بر اساس اصل صداقت حمل به صحت نمی شود ، هیچکس در اندیشه برپایی فضای شور و  شعور و نشاط نیست و اگر صدایی نیز در راستای تلطیف فضا بلند شود در گلو خفه خواهد شد.

به نظر می رسد پاشنه آشیل نظام مقدس جمهوری اسلامی بداخلاقی است. همان بداخلاقی هایی که اکنون به اوج خود رسیده است و چون مردم نیز به بزرگان خود می نگرند، آنان نیز چون بزرگان خود می شوند و اینگونه جامعه به بداخلاقی متّصف می شود. پس لازم است دولت مردان پیش از ورود در هر جایگاهی آزمون اخلاق دهند و چنانچه رتبه لازم را حائز نگشتند، خود را بسازند، پس آنگاه به عرصه مدیریت وارد شوند و اگر خود ساخته نبوده و ادب لازم اداره جامعه را نداشتند بدانند حتماً به نظام و مردم و عاقبت دنیایی و اخروی خویش ضربات مهلکی وارد ساخته اند.

امیدواریم همه ، به پیروی از پیشوایان بزرگ و معصوممان (سلام الله علیهم) و امام بزرگ انقلاب، خمینی کبیر و رهبری معظم انقلاب اسلامی  (دام ظله العالی)، اخلاق را سر لوحه  زندگی خانوادگی و کاری خود نمایند و بدانیم اگر ادب لازم را مراعات کردیم ، بسیاری از بغض ها به دوستی تبدیل شود و بحران بی مهری به مهر و عاطفه مبدل می گردد .

 

 


 

پی نوشت:

(1)  امام (ره) در بیان شکر منعم در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل می فرمایند : بدان که از فطریاتى که در فطرت همه عائله (خانواده) بشرى به قلم قدرت حق ثبت ، و همه با هم در آن موافق و مشترکند ، تعظیم منعم و ثناى او است ، و هر کس به فطرت پاک و خالص خود رجوع کند ، در مى یابد که تعظیم و محبت منعم در کتاب ذاتش ثابت و ثبت است .

تمام ثناها و تعظیم هائى که اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیایی خود کنند ، به همین فطرت الهیه است . تمام تعظیم ها و ثناهایی که متعلمان از دانشمندان و معلمان کنند نیز از این فطرت است .

و اگر کسى کفران نعمتى کند یا ترک ثناى منعمى نماید ، با تکلف و برخلاف فطرت الهیه است ، و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت است . و لهذا به حسب فطرت ، کافران نعمت(ناسپاسان) را نوع بشر تکذیب و تعییب کنند (معیوب می پندارند) ، و از غریزه ذاتیه انسانیت خارج شمارند ، اینها که مذکور شد ، راجع به شکر منعم مطلق حقیقى و مجازى بود. همانگونه که ملاحظه فرمودید خصلت سپاسگزاری از واجبات فطری انسان است  و ناسپاسی نسبت به منعم حقیقی که همان خدای بزرگ است و  ناسپاسی نسبت به منعم مجازی که  افراد بشر را شامل می شود ، کفر اعظم است و اصغر.

(2) -   آیه  شریفه می فرماید: اگر سپاسگزار بودید ، بخشش های خود را بر شما افزون سازم ، اما اگر ناسپاسی کردید ، بدانید که شکنجه من هر آینه دردناک است (سوره ابراهیم آیه 7).

در خصوص سپاسگزاری از منعم بیش از  50 مورد در قرآن کریم یافت می شود ، که نشانگر اهمیت بحث سپاسگزاری است.

[3] . سوره مبارکه اسراء آیه 64

[4] . جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه صحت، ص: 307 تا ص ص: 311


در حالی که یک عضو شورای ملی انتقالی لیبی روز پنجشنبه از دستگیری معمر قذافی، رهبر پیشین این کشور، در شهر سرت خبر داده است، منابع خبری دیگر از احتمال کشته شدن وی در جریان درگیری در این شهر گزارش هایی منتشر کرده اند.

آخرین خبر:

– شبکه خبری «الجزیره » لحظاتی پیش در خبری اعلام کرد که «معمر قذافی»  رهبر سابق لیبی در شهر سرت کشته شده است . یورونیوز نیز گزارش داده است که معمر قذافی زمانی که در قالب کاروانی متشکل از چهار خودرو در حال فرار به سوی غرب لیبی بود ، توسط هواپیماهای ناتو مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

به گزارش «تابناک»  خبرگزاری های دیگر هم چون رویترز نیز به نقل از مقامات شورای انقلابی لیبی این خبر را تایید کره اند .  بر این اساس ، معمر قدافی پس از مجروح شدن از ناحیه هر دو پا کشته شده است

هنوز از سرنوشت سیف الاسلام قذافی خبری منتشر نشده است . هم اکنون در لیبی مردم  در حال جشن و شادی هستند. در شهر سرت صدای ممتد بوق ماشین های نظامی و غیر نظامی شنیده میشود. تیراندازی هوایی نیز از جمله دیگر اقدامات مردم سرت برای شادی از شنیدن خبر کشته شدن قذافی است .

پیش از این نیز خبرگزاری ها از کشته شدن ابوبکر یونس جابر ، رئیس ستاد ارتش قذافی خبر داده بودند.

تکمیلی : 

دقابقی پیش مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی لیبی ،  خبر کشته شدن قذافی را تایید و اعلام کرد که موسی ابراهیم سخنگوی قذافی هم دستگیر شده است . انتظار می رود تا ساعاتی دیگر مصطفی عبدالجلیل از طریق دوربین های تلویزیونی با مردم لیبی سخن بگوید.

خبرهای اولیه

به گزارش خبرگزاری رویترز، عبدالمجید، عضو شورای ملی انتقالی لیبی گفته است: «معمر قذافی دستگیر شده است. او از ناحیه دو پا زخمی شده است... او را با آمبولانس به بیمارستان برده‌اند.»

به گفته این عضو شورای انتقالی، معمر قذافی در حالی که قصد فرار از محل اختفای اش را داشته توسط هواپیماهای ناتو مورد حمله قرار گرفته است.

قذافی، لیبی، دستگیری، بهار عربی

عبدالمجید گفته است که در جریان این حمله فرمانده نیروهای مسلح معمر قذافی نیز کشته شده است.

یکی دیگر از فرماندهان شورای ملی انتقالی در سرت نیز به شبکه خبری الجزیره گفته است: «بله، معمر قذافی دستگیر شده است، اما ما هنوز مطمئن نیستیم که او زنده است یا نه.»

در عین حال به گزارش آسوشیتد پرس، سخنگوی ارشد و سخنگوی نظامی شورای ملی انتقالی تأکید کرده اند که گزارش‌ها پیرامون دستگیری معمر قذافی تایید نشده هستند.

همچنین وبسایت شبکه تلویزیونی «اللیبیه»، که توسط حامیان معمر قذافی اداره می‌شود، گفته است که خبر «دستگیری یا مرگ» معمر قذافی «بی‌اساس» است و معمر قذافی از سلامت جسمانی برخوردار است

در لیبی مقامات شورای ملی انتقالی از دستگیری معمر قذافی، رهبر سابق لیبی در جریان درگیری ها در شهر سرت خبر داده اند.

یکی دیگر از فرماندهان شورای ملی انتقالی در سرت نیز به شبکه خبری الجزیره گفته است: «بله، معمر قذافی دستگیر شده است، اما ما هنوز مطمئن نیستیم که او زنده است یا نه.»

گزارش ها از دستگیری سرهنگ قذافی در حالی منتشر شده که پیشتر مقامات دولت موقت پس از هفته ها درگیری از کنترل کامل شهر سرت، زادگاه معمر قذافی،خبر داده بودند.

عبدالمجید از مقامات شورای ملی انتقالی به خبرگزاری رویترز گفته است:" قذافی از ناحیه هر دو پا مجروح شده است."

در همین حال خبرگزاری فرانسه به نقل از محمد لیث یکی دیگر از مقامات شورای ملی انتقالی گفته است که سرهنگ قذافی دستگیر اما به " شدت زخمی "شده است.

شبکه العربیه در خبری فوری از سرت گزارش داد که سرهنگ قذافی دیکتاتور مخلوع لیبی توسط انقلابیون کشته شد. 

خبرنگار العربیه به نقل از یک فرمانده انقلابی اعلام کرد که جسد قذافی هم مشاهده شده است. 

بنابر گزارش این شبکه جسد قذافی به مصراته منتقل شده است. 

از سوی دیگر شبکه الجزیره گزارش داد: اخبار ضد و نقیضی درباره معمر قذافی وجود دارد زیرا برخی از بازداشت وی و برخی از کشته شدنش خبر می دهند، اما برخی منابع از انتقال جسد قذافی به مصراته خبر می دهند.

این درحالی است که برخی منابع از کشته شدن ابوبکر یونس وزیر دفاع رژیم قذافی خبر دادند.

 

انقلابیون لیبی امروز با تسلط کامل بر شهر سرت زادگاه معمر القذافی دیکتاتور لیبی پرچم جدید لیبی را بر فراز مرکز این شهر به اهتزاز در آوردند.

بر اساس این گزارش این اتفاق بعد از تسلط کامل انقلابیون بر منطقه 2 شهر سرت صورت گرفته بود که به وسعت یک کیلومتر مربع همچنان در اختیار نیروهای وابسته به قذافی باقی مانده بود

 

ایالات متحده نیز گفته است که نمی‌تواند خبر دستگیری معمر قذافی را تأیید کند.

بت گاسلین، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، به خبرگزاری رویترز گفته است: «ما گزارش‌های رسانه‌ها را دیده‌ایم اما نمی‌توانیم آن‌ها را تأیید کنیم.»


خود امریکایی‌ها هم بعدها در بررسی‌هایشان به این مسأله اعتراف کردند. جیمز.ا.بیل در کتاب عقاب و شیر، تصویب این لایحه را یکی از بدترین و اشتباه آمیزترین کارهایی می‌داند که امریکایی‌ها مرتکب شدند. وی حتی اشاره می‌کند که آیت‌الله خمینی هرگز امریکا را به دلیل این توهینی که به ملت ایران کرده بود، نبخشید

کاپیتولاسیون

بررسی دخالت های امریکا در ایران را باید عمدتا از دهه بیست شمسی شروع کرد. با عقب‌نشینی انگلستان در جنگ جهانی دوم و افزایش توازن قوا به نفع امریکا، دولت امریکا فعالیتهای سیاسی خود در ایران را آغاز کرد. احزاب و گروهها را جذب خود کرد و به نفوذ در کشورها پرداخت. در این دوره قدرت مردم در برابر استعمار و استبداد قد علم کرد. موقعیت حساسی در مملکت پیش آمد. منافع غرب به کلی به خطر افتاد. بار دیگر اتحاد انگلیس و امریکا آغاز شد و در سرکوبی مردم به وحدت رسیدند ـ با پدید‌ آمدن کودتای امریکائی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332ـ بار دیگر استبداد مسلط شد. البته بعد از کودتا، در ایران دوباره اختلاف قدرت بین امریکا و انگلستان آغاز شد. به خصوص که امریکایی‌ها نیروهای جوان و تکنوکراتهای جوانی را به میدان فعالیت سیاسی آوردند. درگیری انگلیس و امریکا در سال‌های 1335 ـ 1339 روزافزون شد. دولتها عمرشان کوتاه بود، چون عمدتاً قدرت در خارج از حکومت بود. در 1338 شمسی حسنعلی منصور، کانون مترقی را با جمعی از مدافعان منافع امریکا تأسیس کرد. البته فعالیت رسمی کانون مترقی 1340 شمسی است. اما جلسات خصوصی در 1338 آغاز گردید و در 1340 به صورت یک قدرت توانست پست‌های کلیدی را یکی پس از دیگری فتح کند.

با روی کار آمدن دولت منصور، امریکایی‌ها برنامه‌هایشان را اجرا کردند. به خصوص که کانون مترقی به حزب ایران نوین تبدیل شد و به صورت یک تشکیلات قوی مجلس و دولت را در دست گرفت. در این دوره کاپیتولاسیون تصویب شد ، در مجلس عده‌ای از اعضای حزب ایران نوین نقش مخالفین لایحه را بازی کردند! در حقیقت مخالفت نبود، خاصه در آن جو اختناق و استبداد هم ساواک در یک طرف قضیه قدرتمند بوده و هم حکومت. کسانی که به عنوان مخالف صحبت می‌کردند، عموماً یا از حزب ایران نوین بودند که نقش بازی می‌کردند و یا لژهای فراماسونری. این نکته هم گفتنی است که تشکیلات فراماسونری اکثراً به سمت قدرت امریکا چرخیده بود و در حقیقت نفوذ انگلیس به اعتدال خود رسیده بود.

با روی کار آمدن دولت منصور، امریکایی‌ها برنامه‌هایشان را اجرا کردند. به خصوص که کانون مترقی به حزب ایران نوین تبدیل شد و به صورت یک تشکیلات قوی مجلس و دولت را در دست گرفت. در این دوره کاپیتولاسیون تصویب شد

از چهره‌های برجسته‌ای که به عنوان مخالف صحبت می‌کرد، رحیم زهتاب‌فر بود؛ از مریدان خاص سید ضیاء‌الدین طباطبائی و وکیل مجلس که در دوره‌های بعد هم وکالتش ادامه داشت و روزنامه «اراده آذربایجان» را منتشر می‌کرد. دومین فرد خواجه‌نوری بود؛ از فراماسونهای برجسته و عضو حزب ایران نوین و از مؤسسین این حزب. سومین مخالف هلاکو رامبد بود که او هم از اعضای حزب ایران نوین، فراماسون و از دوستان نزدیک جمشید آموزگار محسوب می‌شد.

محسن خواجه‌نوری از مؤسسین لژ نور در تشکیلات فراماسونری بود که بعدها به لژ بزرگ ایران تبدیل گردید. از موافقین لایحه کاپیتولاسیون، یکی فخر طباطبائی، از نزدیکان شریف امامی و عضو لژ فراماسونری بود.

 

از دیگر موافقین لایحه، بهبودی، عضو لژ تهران و از نزدیکان خلیل جواهری بود. سومین فرد مدافع ابوالفضل حاذقی، از عناصر سیاسی که سعی می‌کرد خود چهرة مذهبی جلوه دهد، مسؤول روزنامه کوشش، نویسنده و محقق، عضو تشکیلات تسلیحات اخلاقی امریکایی‌ها بود. بازیگران صحنه مشخص بودند.

بعد از تصویب کاپیتولاسیون در ایران، امریکا میدان فعالیت را وسیع یافته و سازمان سیا فعال شد. امریکا بسیاری از نیروهای اطلاعاتی خود را از قبرس به ایران گسیل کرد، به خصوص که قصد داشت ایران را جزیره امن خود قرار دهد. سکوتی که احزاب و رجال سیاسی در قضیه کاپیتولاسیون کردند، چه احزاب چپ، چه احزاب راست و یا ملی قابل تامل بود. هیچکدام اقدامی نکردند. جالب این که برخی از اینها خود را مدافع ملّت و منافع ملّی می‌دانستند، ولی در این قضیه سکوت ناشایستی کردند که متأسفانه بعدها هم به هیچ وجه علل سکوتشان بیان نشد. تنها شخصیت و تنها جریانی که در برابر این قضیه ایستاد، امام خمینی ( ره ) بود.

امام به عنوان دفاع از ملت ، دفاع از اسلام ، دفاع از قرآن ایستاد و تصویب این لایحه را تحقیر ملت دانست. امریکایی‌ها در حقیقت با تصویب این قضیه، ملت ایران را وحشی قلمداد کردند. ملتی عقب‌مانده تعریف کردند. خود امریکایی‌ها هم بعدها در بررسی‌هایشان به این مسأله اعتراف کردند.

جیمز.ا.بیل در کتاب عقاب و شیر، تصویب این لایحه را یکی از بدترین و اشتباه آمیزترین کارهایی می‌داند که امریکایی‌ها مرتکب شدند. وی حتی اشاره می‌کند که آیت‌الله خمینی هرگز امریکا را به دلیل این توهینی که به ملت ایران کرده بود، نبخشید.

تعدادی از محققین غربی درباره این لایحه و جنایت‌ها و خیانتهایی که سربازان امریکایی در ایران مرتکب می‌شدند، نوشته‌اند. شاید بهترین متن و گویاترین گزارشات ، تحلیل‌هائی است که خود سفارت امریکا ثبت نموده است.

جالب این که برخی از اینها خود را مدافع ملّت و منافع ملّی می‌دانستند، ولی در این قضیه سکوت ناشایستی کردند که متأسفانه بعدها هم به هیچ وجه علل سکوتشان بیان نشد. تنها شخصیت و تنها جریانی که در برابر این قضیه ایستاد، امام خمینی ( ره ) بود.

در مجلدات70 ، 71 ، 72 و 73 اسناد لانه جاسوسی گزارشهای متعددی از سیر ورود نظامیان ، حضور مستشاران و تشکیل پایگاههایی در ایران توسط امریکائی‌ها وجود دارد. بالاخص در جلدهای 72 و 73 سیر تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلسین، رایزنی سفارت امریکا ، ارتباط با برخی از عناصر وزارت امور خارجه و نمایندگان مجلس سنا و مجلس شورای ملی وجود دارد. در دوران تصویب لایحه از مجلس سنا (مرداد 1343) تا تصویب آن در مجلس شورای ملی (مهر 1343) بعضاً گزارشات از ایران به امریکا ـ از وزارت امور خارجه آمریکا به سفارت امریکا در تهران ـ حجم قابل توجهی را در بر می‌گیرد.

مروری بر آن گزارشات ، ما را از ارجاع به منابع دیگر بی‌نیاز می‌نماید. چون جریان میان وزارت امور خارجه امریکا، سفارت آمریکا در ایران و وزارت امور خارجه ایران می‌چرخد. هیچ چیزی مانع از ارتکاب کارهای غیرقانونی توسط سربازان امریکایی نبود. در متن لایحه، تنها مسأله نظامیان نیست، بلکه کارمندان فنی را هم در بر می‌گیرد. حتی پا از این هم فراتر گذاشته شده است.

در سندی از ساواک ، سرلشگر پاکروان در ذیل تصویب این قانون اشاره می‌کند:

«از لحاظ مصونیت، این قانون حد و حدودی ندارد. حداقل خیلی مفید بود که شما حدود این را تعیین می‌کردید و راه عاقلانه‌ای در پیش می‌گرفتید یا قراردادهای کنسولی فرانسه را مطالعه می‌کردید و یک چهارچوبی ارائه می‌دادید.»

 

 

منبع :موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی


آنچه در ذیل می‏خوانید قسمتی از متن تنظیم شده چهار جلسه گفت وگو با آخرین همسر رضاشاه است که در سالهای 1373 و1374 در محل سکونت نامبرده انجام گرفته است. نخستین گفت وگو در 13 خرداد 1373 و مصاحبه‌‏های بعدی به ترتیب در 21 آبان و 2 آذر 1373 و 31 اردیبهشت 1374 چند ماه قبل از فوت او صورت پذیرفت .

تاج الملوک

- من در سال 1284 خورشیدی به دنیا آمدم. پدربزرگم ملقب به مشکوه‏الدوله از طایفه قاجار بود، به همین مناسبت هم در دوره قاجاریه سمت‏های درباری داشت. پدرم غلامعلی میرزا مجلل‎‏الدوله در زمان سلطنت رضاشاه رئیس تشریفات دربار بود، به همین جهت الفت خاصی میان او و رضاشاه برقرار بود. یکی از عموهایم محمدعلی دولتشاهی (مشکوه‌‏الدوله) وزیر پست و تلگراف بود. یک روز هنگامی که مستخدم اداره برای او چای برده بود متوجه می‏شود پشت میز افتاده و مرده است. عموی دیگرم ابوالفتح دولتشاهی نام داشت. هر سه برادر در اثر بیماری قلبی فوت کردند. مادرم هم گوهرملک نام داشت: او مدت کوتاهی پس از به دنیا آوردن آخرین فرزندش در اثر بی ‏توجهی پزشکان و نبودن امکانات پزشکی در شهرستان ملایر در جوانی فوت کرد و در قم به خاک سپرده شد. برادر او حسام‌‏السلطنه پیشکار ناصرالدین شاه و از استادان طراز اول موسیقی سنتی در ایران بود. او ضمن آشنایی با همه سازهای ایرانی در نواختن ویلن استاد بود. مدتی معلم موسیقی محمدحسن میرزا ولیعهد بود. از حسام‌السلطنه یک پسر به نام فریدون باقی است که حالا در بلژیک زندگی می‏کند. مادر حسام‌السلطنه خانم ابتهاج‌‏السلطنه نام داشت و خوش خط بود.

دو خواهر و دو برادر داشتم. خواهر بزرگترم اشرف‌‏السلطنه همسر سرهنگ پاشاخان مبشر، در سفر به موریس با من همراه بود. خواهر دیگرم عزت کوچک‏تر از من بود و خیلی دوست داشت به عقد پسرعمویش درآید. دو برادرم احمد میرزا و عباس میرزا را رضاشاه برای تحصیل به خارج فرستاد. یکی در دانشگاه وست مینستر انگلستان و دیگری در سن سیر فرانسه تحصیل کرد. وقتی که به ایران برگشتند متاسفانه هیچ کدام عاقبت به خیر نشدند و در نتیجه اعتیاد به تریاک و الکل درگذشتند. یک روز که برای دیدن احمدمیرزا رفته بودم، با آه و ناله گفت: ببین چه ریختی شدم!؟ عباس میرزا هم که تریاک را در عرق حل می‌کرد و می‌‏خورد، کبدش عیب پیدا کرد و مدتی در بیمارستان شهربانی بستری شد. هر دو جوان با آنکه تحصیلکرده بودند، دستی دستی خودشان را به کشتن دادند.

رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بی‏حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود، خجالت می‏‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم

* چگونه با رضاخان آشنا شدید و چطور شد او شما را به همسری انتخاب کرد؟

- موقعی که 13 یا 14 ساله بودم خواستگاران زیادی داشتم که یکی از آنها سردارسپه بود. خواستگاری او از من از طریق کریم آقا بوذرجمهری و خواهرزاده و همسر برادر سردارسپه انجام گرفت. پدرم هم به جهت روابط صمیمانه‌‌‏ای که با سردارسپه داشت مایل بود از میان خواستگاران متعدد با او ازدواج کنم. یک بار از طریق یکی از زنان پیر فامیل به من پیغام فرستاد که تو خواستگاران زیادی داری اما سردار سپه از همه با قدرت‏تر است و بهتر است با ایشان ازدواج کنید. اتفاقاً در همان زمان پدرم حاکم ملایر شده بود. ما هم به ملایر رفتیم و در آن شهر بود که مادرم دارفانی را وداع گفت. موقعی که به تهران برگشتیم. گفتم: ما عزاداریم و من فعلاً نمی‌‏توانم ازدواج کنم؟، ولی عده‏ای از نزدیکان از قبیل زن عمویم (مشکوه‏‌الدوله) و دیگران اصرار کردند که حتماً باید قبول کنی. در وضعی بودم که از ازدواج می‌‏ترسیدم. من حتی یک عکس هم از سردارسپه ندیده بودم و نمی‏دانستم آیا او هم مرا دیده بود یا نه؟ ولی چون پدرم خیلی از رضاخان تعریف می‏کرد و می ‏گفت او مرد با استعداد و خوبی است، من هم نتوانستم حرفی بزنم و توصیه او را گوش کردم...

خاطرات خواندنی تاج الملوک

* عکس‏‌العمل تاج‌‏الملوک (همسر دیگر رضاخان) نسبت به این ازدواج چگونه بود؟

- اتفاقاً شب عروسی، او دم در حیاط ایستاده بود و چون از موضوع خیلی ناراحت بود، مرتب فحش می‏داد و جیغ می‌‏کشید: او نمی‌خواست هوو داشته باشد. چند نفر را هم با خود آورده بود تا به نحوی مجلس عروسی را به هم بزنند، اما سردار سپه متوجه شد و به چند سرباز دستور داد او را از مجلس خارج کنند و به خانه‏اش ببرند.

* همانطور که اطلاع دارید کشف حجاب زمانی اجرا شد که شما همسر شاه بودید، چه خاطراتی از این موضوع دارید؟

- در آن زمان کلیه طبقات مردم پایبند به اصول اخلاقی خاصی بودند. خانمها در کوچه و خیابان کمتر رفت و آمد می‌کردند. مسئله چادر نبود و بیشتر زنان در آن روزگار چاقچور داشتند که نوعی روبنده بود. در چنان اوضاع و احوالی، یک دفعه با زور و اعمال قدرت، دستور رفع حجاب داده شد. به همین جهت هم با عکس‏‌العمل شدید مردم روبه‏ رو شد. یادم می‌‏آید ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و حجاب نداشتیم از دیدن عابرین خجالت می‌‏کشیدیم. این موضوع مربوط به طبقه خاصی نبود و عموم مردم از این دستور بدون مطالعه در رنج و عذاب بودند. رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بی‏حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود، خجالت می‏‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. اوایل کلاه پوست سرمان می‏گذاشتیم و پالتو پوست با یقه بلند می‌‏پوشیدیم. سعی می‌‏کردیم کمتر در انظار ظاهر شویم و به همین جهت اغلب به بیرون شهر می‏رفتیم. یادم می‌‏آید در آن روزها معمولاً به باغ حسام‌‏السلطنه در اکبرآباد می‌‏رفتم تا ناچار نباشم در انظار عموم مردم بی‏حجاب باشم. چون از خودمان اختیار نداشتیم مجبور به اطاعت از دستور شده بودیم.

 

منبع : موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی


بعدازکودتای سوم اسفند 1299 رضاخان پله های قدرت را یکی پس ازدیگری ونسبتاً با سرعت پشت سرگذاشت.

مخالفان رضاخان چه کسانی بودند؟او بلافاصله پس ازکودتا با لقب جدید سردارسپه شروع به کارکرد؛ به فاصله کمترازسه ماه پست وزارت جنگ را از چنگ مسعودخان کیهان به درآورد؛ کمتراز سه سال بعد برجایگاه سیاستمداران کارکاشته ای چون قوام و مشیرالدوله تکیه زد و به نخست وزیری رسید؛ سپس درسال 1303 مقام فرماندهی کل قوا را که از القاب و مناصب خاص پادشاه بود، ازمجلس گرفت وسرانجام درسال 1304 با برچیدن سلسله قاجار، پادشاهی پهلوی را برقرارکرد.

 

طی کردن پله های قدرت با این سرعت، به ویژه از آن جهت جالب توجه است که بدانیم او به کلی فاقد پشتوانه ایلی وطایفه ای بود. و تا آن زمان، هیچ گونه ارتباطی نسبی یا سببی نیز با خانواده ها و فامیل های بزرگ و قدرتمندآن روزگار نداشت. درحالی که ساخت قدرت درجامعه ایران به گونه ای تاریخی با روابط ایلی، عشیره ای وفامیلی پیوند خورده بود، به ویژه تا آن زمان کمتر سابقه داشت که فردی بتواند بدون تکیه بر قدرت نظامی ایل و طایفه خود، حکومت تشکیل دهد؛ به گونه ای که به گفته بسیاری ازمنابع تاریخی، نزدیک به 80 درصد ادوارحکمرانی ایران درطول تاریخ – ازمادها تا قاجاریان – دارای منشاء ایلاتی و عشایری بوده است.

در چنین اوضاع و احوال، رضاخان توانست با تکیه بر برخی اهرم های داخلی وخارجی قدرت و متمرکزکردن نیروهای نظامی اعم از قزاق، ژاندارمری وشهربانی درتحت فرمان خود، سرکوب گرایش های گریزاز مرکز در نواحی مرزی اعم از نهضت جنگل وقیام های کلنل محمدتقی خان پسیان وشیخ محمدخیابانی، و اقوام کرد، ترک ، ترکمن، بلوچ، عرب ، بختیاری وقشقایی و... ونیز ساکت کردن رجال سیاسی و روزنامه های مخالف، تمامی موانع را از سر راه به قدرت رسیدن خود بردارد.

اما همه اینها شرط های لازم برای کسب قدرت بودند نه شرط کافی به گفته آبراهامیان، رضاخان با تکیه صرف برنیروی نظامی شاید می توانست پایتخت را تسخیرکند وقدرت خود را به لحاظ صوری برجامعه تحمیل نماید، اما هیچ گاه موفق نمی شد به صورت قانونی و صلح آمیز بر تخت سلطنت بنشیند و اکثریت حقیقی مجلس را به دست آورد. بنابراین، باید دید که او با تکیه برچه پایگاه های اجتماعی موفق شدکه پایه های قدرتش را درجامعه مستحکم سازد.

از منظر جامعه شناسی سیاسی، هیچ حکومتی فقط با تکیه بر زور و اجبار آشکار نمی تواند به حیات خود تداوم بخشد و ناچار است که بر اساس نوع فرهنگ سیاسی جامعه اش، برای خود فلسفه وجودی ای دست و پا کند و برمبنای باورها، گرایش ها وشناخت ها و ارزشها و هنجارهای جامعه لازم و مفید بودن وجود خویش و سیاست هایش را به مردم بباوراند.

درچنین اوضاع واحوال، رضاخان توانست با تکیه بر برخی اهرم های داخلی وخارجی قدرت ومتمرکزکردن نیروهای نظامی اعم ازقزاق، ژاندارمری وشهربانی درتحت فرمان خود، سرکوب گرایش های گریزازمرکزدرنواحی مرزی اعم از نهضت جنگل وقیام های کلنل محمدتقی خان پسیان وشیخ محمدخیابانی، و اقوام کرد، ترک ، ترکمن، بلوچ، عرب ، بختیاری وقشقایی و... ونیز ساکت کردن رجال سیاسی و روزنامه های مخالف، تمامی موانع را از سر راه به قدرت رسیدن خود بردارد

یکی از راه های رسیدن به این هدف، یافتن بخش هایی ازجامعه است که ازنظرفرهنگی واجتماعی با او احساس هم سنخی کنند و نظام سیاسی بتواند برآنها تکیه نماید. به این بخش ازجامعه " پایگاه اجتماعی " گفته می شود.

براین اساس،‌ می توان گفت که رضاخان دردوره اول به قدرت رسیدنش – یعنی ازکودتا تا انقراض سلسله قاجاریه – به تدریج دوپایگاه عمده اجتماعی برای خویش دست وپاکرد:

الف) روشنفکران:

درفضای آکنده از یاس و سرخوردگی پیش از حدجامعه ایران ازناکام ماندن انقلاب مشروطیت، بیشتر روشنفکران وفعالان سیاسی احساس می کردند، نه فقط به آرمان ها واهداف نهضت ( ازجمله آزادی ، عدالت ، حاکمیت قانون ومحدود کردن قدرت حاکم ) نرسیده اند، که اندک امنیت سیاسی واجتماعی قبل از مشروطه را نیز از دست داده اند. جامعه دستخوش آشوب شده ودیگر، دولت ضعیف برجای مانده ازکشاکش ها ودرگیری های پس ازمشروطیت، توان برقراری حداقل امنیت و آسایش سیاسی – اجتماعی را نیز ندارد ؛ تاچه برسد به تامین خواست های بالای جامعه .

به همین دلیل، عمده روشنفکرانی که برای رسیدن به پیشرفت وترقی و به دست آوردن آزادی، عدالت ، قانون و مشروطه تلاش کرده بودند، به تدریج به این نتیجه رسیدند که درجامعه ایران رسیدن به تجدد و پیشرفت از راه آزادی ودموکراسی وحکومت قانون غیرممکن است وکشور باید با زور و اجبار به سمت تجدد و ترقی سوق داده شود.

 

از اینجا شاهد پیدایش نظریه " دیکتاتوری مصلح " هستیم؛ نظریه ای که براساس آن، عده ای معتقد شدند که یگانه راه برون رفت جامعه ایران از بحران کنونی و رسیدن به پیشرفت و ترقی، به قدرت رسیدن یک فرد قلدرودیکتاتوراست ؛ تا این ملت را با زور و جبر هم که شده، به سوی پیشرفت وسعادت سوق دهد و در این راه به مخالفت های آنها و دلبستگی شان به نسبت هایی که مانع پیشرفت است نیز، اعتنا نکند.

شعارحزب تجدد – ازحامیان اصلی رضاخان – مبنی بر" تجدد آمرانه با یک دیکتاتوری انقلابی " ازدل این شیوه تفکر و استدلال برآمده و معنا یافت. بدین سان، شاهد چرخشی آشکار در اهداف و آرمان ها و شعارهای این گروه از تحصیل کردگان و روشنفکران هستیم؛ کسانی که در راه تبیین آرمان های مشروطیت و قبولاندن مطلوبیت مفاهیمی نظیرآزادی، مساوات، قانون و... به علما وافراد جامعه، کوشش ها کرده بودند، به فاصله کمتر از دو دهه مدافع تئوریک استبداد و قلدرمآبی شدند وبرای آن نظریه پردازی کردند.

بدین ترتیب ، این گروه از تحصیل کردگان و روشنفکران سطحی نگر رضاخان را با کمال اخلاص و وفاداری پشتیبانی کردند وهر زمان که او با مقاومت مجلس و برخی سیاستمداران مستقل نظیرمدرس و مصدق روبه رو شد به یاری اش شتافتند، تا اینکه او را دراوج قله قدرت دیدند ؛ آنها زمانی به اشتباه خود پی بردند که دیگر دیرشده بود. بیشتراقدامات سرکوبگرانه رضاخان چه درباره جنبش های آزادی خواهانه واستقلال طلبانه گوشه وکنارکشور و چه درباره روزنامه ها وسیاستمداران مستقل وآزادی خواه، که متوجه خیزبرداشتن وی به سوی دستیابی به قدرت مطلق وخودکامه شده بودند، با حمایت کامل این روشنفکران صورت گرفت.

ب) توده های مردم :

اما رضا خان آن قدر زیرک وسیاس بود که بداند فقط با پشتیبانی چند روشنفکر و فعال سیاسی – حزبی نمی تواند برجامعه مسلط شود وبه اهداف بلند پروازانه اش که همانا قبضه تمام وکمال قدرت بود، دست یابد. از این رو، درکنار برخورداری ازحمایت روشنفکران تجددخوه ، ارتباط خود را با جامعه نیز از یاد نبرد و کوشید تا با به رخ کشیدن توانمندی های منحصر به فرد خویش در تامین امنیت و سرکوب یاغیان در ذهن و ضمیر جامعه به صورت فردی قدرتمند و کارآمد ودرعین حال، مومن و متدین جلوه گر شود.

بدین ترتیب ، رضاخان تاپیش ازرسیدن به سلطنت، کوشید تابه گونه ای پشتیبانی توده های مردم ونیزنیروهای فکری وفرهنگی جامعه – اعم ازروشنفکران وروحانیان – را جلب کند تا بتواند با اتکا بر این حمایت مردمی، به قلع و قمع مخالفان بپردازد وبه تدریج، آنان را ازسر راه به قدرت مطلق رسیدن خود حذف کند

مردآهنینی که با وجود توانایی های نظامی خویش، دربرابر باورهای مذهبی مردم خاضع است وبه اولیای دین و ائمه معصومین عشق می ورزد. چکمه پوشی که به رغم بیرحمی درمیدان نبرد، به هنگام عزاداری برای سالارشهیدان، ب اپای برهنه در پیشاپیش دسته عزاداری قزاق برسر و سینه می زند!!

او علاوه برتلاش برای ایجاد تصویری مطلوب ازخویش درمیان توده های شهری، از ارتباط با رهبران معنوی آنان – یعنی علما و مراجع – نیزغافل نبود. البته باید توجه داشت که هدف ازاین گونه ارتباطات نه اطلاع ازنظرات مراجع و به کار بستن آنها ، بلکه ساکت و منفعل نگهداشتن ایشان بود.

بدین ترتیب ، رضاخان تا پیش از رسیدن به سلطنت، کوشید تابه گونه ای پشتیبانی توده های مردم و نیز نیروهای فکری و فرهنگی جامعه – اعم ازروشنفکران وروحانیان – را جلب کند تا بتواند با اتکا بر این حمایت مردمی، به قلع و قمع مخالفان بپردازد و به تدریج، آنان را ازسر راه به قدرت مطلق رسیدن خود حذف کند.

فهرست منابع :

1- رحیم رئوفت ، مبانی اقتدارو سامان سیاسی درایران معاصر، تهران: دفترنشرمعارف، 1385.

2- رضا شعبانی، مبانی تاریخ اجتماعی ایران، تهران : قومس ، 1371.

3-یروانه آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب ، ترجمه احمدگل محمدی ومحمد ابراهیم فتاحی، تهران : نشرنی ، 1377.


بسیاری از اعضای تیم مشاوران رامنی در سیاست خارجی را افرادی تشکیل می دهند که ایالات متحده را به سوی جنگ با عراق سوق دادند. آنچه می‌خوانید نام برخی مشاوران رامنی همراه با عقایدی است که در مورد ایران دارند.

جمهوری خواهان

میت رامنی، نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهوری پیش روی امریکا از جمله نامزد‌هایی است که به نظر می‌رسد مواضع سرسختانه‌ای در سیاست خارجی خود در قبال ایران داشته باشد. این در حالی است که بسیاری از اعضای تیم مشاوران رامنی در سیاست خارجی را افرادی تشکیل می دهند که ایالات متحده را به سوی جنگ با عراق سوق دادند. در این بین رابرت کاگان که نام وی در بین مشاوران سیاست خارجی رامنی به چشم می‌خورد به صراحت از تمایل به گفت و گو با ایران سخن گفته است اما برخی دیگر از مشاوران این نامزد جمهوریخواه از ارتباط ایران با القاعده و لزوم به کارگیری رویکرد نظامی‌تر در مورد جمهوری اسلامی سخن می‌گویند. آنچه در زیر می‌آید نام برخی مشاوران رامنی همراه با عقایدی است که در مورد ایران دارند.

الیوت کهن

مدتی کوتاه پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر امریکا، کهن که اکنون ریاست برنامه مطالعات استراتژیک در دانشگاه جان هاپکینز را بر عهده دارد، موضوع تغییر رژیم در ایران را مطرح کرد و این عقیده تا امروز تغییر نکرده است. وی در سال 2009 نیز بار دیگر از تغییر رژیم و حمله به ایران در صورت دستیابی به سلاح هسته‌ای سخن گفت.

مایکل لیدن

رئیس سابق سیا نیز بر این باور است که حمله به ایران ایده بدی نخواهد بود. وی تاکید دارد که گزینه نظامی از تمامی نتیجه‌هایی که می‌توان تصور کرد، بدتر نیست.

اریک ادلمن

وی دیپلماتی با سابقه و دستیار دیک چنی، معاون سابق رئیس جمهور امریکاست. وی در مقاله‌ای معتقد است که امریکا یا باید به ایران حمله کند و یا این که فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی را مهار کند. وی تاکید دارد که نباید گزینه نظامی را حذف کرد اما در عین حال باید به دنبال راهکاری کم خطر‌تر برای مشکلی بزرگ مانند بن بست هسته‌ای ایران بود.

نورم کلمن

وی پیش‌تر سناتور جمهوریخواه از ایالت مینستوتا بود که در سال 2007 گفت در صورتی که اسرائیل بخواهد به ایران حمله کند، ایالات متحده نیز باید به آن ملحق شود.

رابرت کاگان که نام وی در بین مشاوران سیاست خارجی رامنی به چشم می‌خورد به صراحت از تمایل به گفت و گو با ایران سخن گفته است اما برخی دیگر از مشاوران این نامزد جمهوریخواه از ارتباط ایران با القاعده و لزوم به کارگیری رویکرد نظامی‌تر در مورد جمهوری اسلامی سخن می‌گویند

کیم هولمز

در سال 2005 ، هولمز از بنیاد هریتیج از این موضوع ابراز نگرانی کرد که اروپایی ها از طریق مذاکرات خود با ایران راه اقدام نظامی امریکا علیه جمهوری اسلامی به منظور بازداشتن تهران از دستیابی به سلاح هسته‌ای را سد کنند. وی مدعی است که این که به ایران اجازه داده شود سلاح هسته‌ای در اختیار داشته باشد، اشتباهی جدی است.

این در حالی است که رامنی ضمن معرفی تیم مشاوران سیاست خارجی‌اش نیز به نوعی عقاید آنها را مورد توجه قرار داده است. رامنی ایران هسته‌ای را تهدیدی برای اسرائیل و جهان توصیف کرده است. وی مدعی است که تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای در جهان امروز غیر قابل پذیرش است.

نشریه سکیوریتی ضمن بازتاب اظهارات رامنی و عقاید مشاورانش این گونه نتیجه‌گیری کرده است که اکنون مشخص است در صورت پیروزی وی در انتخابات، دیدگاه رامنی و مشاورانش در مورد ایران چگونه خواهد بود. به این ترتیب به نظر می رسد شاهد فضایی باشیم که نومحافظه‌کاران در جریان ریاست جمهوری رئیس جمهور جمهوریخواه سابق امریکا ایجاد کرده بودند

 

 


 

منبع : دیپلماسی ایرانی